سعید امینی دانشجو کارشناسی ارشد علوم سیاسی

روشنفکر کیست؟

به نظر افلاطون فیلسوف (روشنفکر)کسی است ،خواه مرد یا زن که (مثل) یعنی حقایق کلی را بشناسد و به جای گمان ،از معرفت بر خوردار باشد.در نظر افلاطون فیلسوف(روشنفکر) کسی است که دارای قدرت اندیشه علمی است.

از نظر افلاطون مدینه فاضله هرگز تحقق نخواهند یافت و گرفتاری های دولتها و انسان ها هرگز پایان نخواهد یافت مگر اینکه فیلسوفان در این جهان شهریار شوند و در پی مطالعه فلسفه بروند و این دو یعنی قدرت سیاسی و عقل فلسفی  در هم بیامیزند.

علم چیست؟علم به عقیده ی افلاطون عبارتست از دانایی حقیقی و معرفت خاص است و به عقیده افلاطون وظیفه فلسفه چیزی جزئ این نیست که معرفت و دانش معقول را جانشین ایمان سازد.

سپردن کارها به دست روشنفکران دانا(فیلسوفان دانا) یا به دست هیاتی از آنها که علل مفید بودن قوانین را می دانند ،از نظر تامین مصالح جامعه بدون شک مثبت است زیرا فقط آنهایی که دارای  یک چنین قوه تشخیص و یک چنین استباط روشن فلسفی از علت وضع قانون های عادی و اساسی برای کشور است می توانند روح حقیقی قانون را به مواردی که تکلیفشان در چارچوب کتبی قانون تعیین نشده است اطلاق کند و خود را در دایره الفاظ و عبارات مقید نسازد.به عقیده افلاطون در درون تشکیلات یک دولت فاسد فلاسفه سر مشق ها و آیین هایی در اختیار دارند که از قوانین جاری کشور مستقل  واز آن قوانین برتر است.اما ارسطو بر خلاف افلاطون حکومت فلاسفه بر دنیا را رد می کند.

 

جریان موسوم به روشنفکری را که قدمتی 150 ساله دارد در ایران به نفی و انکار می شناسند.نخستین گروه از جوانانی که به دستور عباس میرزا نایب السلطنه برای آموختن علوم و فراگیری فنون جدید راهی اروپا شدن را می توان نخستین روشنفکران ایرانی به مفهوم امروزین آن دانست.این افراد تدریجا در بین مردم آن روزگاران به منور الفکر شهرت یافتند.

افرادی چون میرزا فتحعلی آخوندزاده،عبدالرحیم طالبوف؛میرزا آقاخان کرمانی و میرزا ملکم خان در عصر پهلوی که نام روشنفکر برخود گذاشتند  هجوم  به ارزش  های دینی و سنت های مردم را در دستور کار خود داشتن و در آثار و نوشته های خویش کوشیدند تا اعتقادات مذهبی را  مهمترین دلیل عقب ماندگی مردم ایران از قافله تمدن  بشری قلمداد کنند.

آل  احمد درباره روشنفکران  می نویسد:

همیشه عقده نداشتن تاثیر در جامعه و در میان اکثریت مردم ؛روشنفکر ایرانی را آزار و اذیت کرده است؛ و او را وادار ساخته  به آرزوهای دور و دراز  دامن بزند و رفاه  جماعت روشنفکر که به قیمت حرمان اکثریت فراهم آمده است مانع از آن می شود که در غم دیگران شریک باشند.چنین می شود که او کمکم خنگ می شود ؛یا مالیخولیایی یا هرویینی یا مدرنیست یا غرب زده و از اثر افتاده و مهمتر از همه این که همه ایده آل ها را رها می کند و آدمی می شود بی خاصیت و سلب حیثیت شده وعقیم.

«روشنفکری در زبان فارسی برابر با انتلکتوئل(در لفظ به معنای کسانی که اهل قضاوت عقلی و سنجشگرانه در امور هستند، در دوران مشروطه آن را «منورالفکر» ترجمه میکردند. هم‌عنانی مفهوم «روشنفکر» با مفهوم «چپ» در نظریه افرادی چون الکسی دوتوکویل و مارکس تاکید شده است، مارکس در مانیفست کمونیست روشنفکران را آن بخش از بورژوازی میشمارد که به طبقه کارگر می‌پیوندند تا اندیشه‌های خود را بر حسب روند پیشرفت تاریخ شکل دهند.....

ولی اگر روشنفکران را به معنای سرامدان فرهنگی جامعه بگیریم، اندیشه و رفتارشان یکسره با چپ‌روی آمیخته نیست و بسیاری از این گروه را میتوان در جناح راست قرار داد.در عین حال، بسیاری از روشنفکران از شرکت در سیاست بیزار بوده‌اند، ولی از آنجا که خاستگاه این گروه اغلب طبقه میانه است، بساهنگام برچسب «خرده بورژوا» برایشان زده‌اند.

روشنفکر، عبارت است از فردی که به تحریر و تحری حقیقت و تقلیل رنج و مرارت در یک جامعه می‌پردازد.(مصطفی ملکیان)

روشنفکران، کسانی هستند که اهل قضاوت عقلی و سنجشگرانه در امور باشند.

روشنفکران، دانش آموختگان دانشگاهی هستند که تفکر انتقادی دارند.

روشنفکران، کسانی هستند که همه ارزش‌های قراردادی را به نام عقل و پیشرفت مورد پرسش قرار میدهند.

روشنفکران، آن بخش از بورژوازی هستند که به طبقه کارگر می‌پیوندند تا اندیشه‌های خود را برحسب روند پیشرفت تاریخ شکل دهند.

روشنفکران، پاسداران سنت اندیشه آفریننده و انتقادی درباره مسائل هنجاری(normative) هستند، که این سنجش را بر حسب مفاهیم انسان‌باوری(Humanism)، عقل و پیشرفت انجام می‌دهند.

روشنفکر، عبارت است از فردی رازدان(از حیث شخصی)، چندمنبعی(از حیث روش) و دلیر(از  حیث عمل) که  به نوآوری نظری در دوران گسست و گذار فرهنگی یک جامعه، میپردازد.(دکتر سروش)

 

در کارنامه تاریخی اکثریت روشنفکران مولفه‌های معرفت‌سوزی مانند گرایش‌های انقلابی و احساسی، اندیشه‌های اوتوپیک، دگماتیسم و تصلب اندیشه، پرخاشگری و برنتابیدن رای مخالف، تفسیرات ایدئولوژیک و جانبدارانه از تاریخ و علم و .... دیده می‌شود،

تاریخ نویسان عصر روشنگری را قرن هجدهم می دانند. در این عصر خرد می کوشد تاخود را از همه قیود رها سازد. عصر ی که مسئله معرفت شناسی به طور جدی مد نظر فیلسوفان قرار گرفت و جهت فلسفه از وجود به معرفت تغییریافت.کشف حقیقت مطلق از بین رفت و نسبیت به جای آن نشست. عصر روشنگری بر آن است که نباید اصل هر چیز را در بیرون از آن جستجو کرد.

جامعترين تعريف را از روشنگر امانوئل کانت، فيلسوف آلمانى داده است.

 « روشنگری، خروج آدمیست از نابالغی به تقصیر خویشتن خود.»

روشنفکر عبارت است از انسانی که دارای فکر روشن است. روشنی در اينجا به معنای آگاهی است. اولين خصلت روشنفکر آگاهی است. روشنفکر به عنصر کانونی خود، خرد نقاد اتکا دارد.

"همه خفته‌اند به‌جز عده‌ی قلیلی که بیدارند". روشن‌فکر یک وجدان بیدار و بی‌قرار است؛

"در تاريخ روشنفکری اسلامی، نخستين کسی را که با مايه های روشنفکری می شناسيم سيد جمال الدين اسدآبادی است.

شيخ محمد عبده در مصر و شاخص تر از همه اقبال لاهوری صاحب کتاب "بازسازی انديشه دينی" از اين دسته اند.

 “ اناتول فرانس “ ،” روشنفکران ، آن گروه از فرهیخته گان جامعه اند که بدون آنکه تکلیف سیاسی به دوش شان گذاشته باشد –ورای فعالیت در محدودهء حرفه خود – در اموری که به منافع و مصالح عمومی جامعه بستگی دارد ، دخالت می کنند و در برابر مسائل ، از خود واکنش نشان می دهند.”

انتونیو گرامشی ، مارکسیست و فیلسوف عمل گرایی ایتالیایی ، در یادداشت های زندان خود می نویسد:” همهء انسان ها روشنفکر هستند، ولی همهء آنها ایفا گران نقش روشنفکران در جامعه نیستند.”

از دید گرامشی ، کسانی که نقش روشنفکر را در جامعه بازی می نمایند، به دو گروه تقسیم می شوند: اول ، روشنفکران سنتی ، مانند مدرسان ، کشیشان ، مدیران و کارگزاران که کارشان را از نسلی به نسل دیگر تکرار می کنند؛ دوم ، روشنفکران ارگانیک ، که در نظر گرامشی ، در پیوند با طبقات یا تشکیلاتی هستند که روشنفکران را برای سازمان دادن خواست ها، کسب قدرت و کنترل بیشتر به کار می گیرند.

“ فرانتس نویمان “، پژوهشگر سیاسی ، در مورد نقش و جایگاه روشنفکر بدین باور بود که :” روشنفکران وجدان نقاد جامعه درهریک از دوره های تاریخی آن است ، یا لااقل چنین باید باشد. وظیفهء او برخورد نقادانه با جامعه است و نشان دادن اینکه جامعه تا کجا آزادی را به تحقق رسانده یا نرسانده است

انتظاراتی که سروش از یک روشنفکر به معنی واقعی کلمه دارد، عبارت اند از :"1- راز دانی ، 2- دلیری ، 3- ابداعات تیوریک در دوران های بحران و گسست و گذر و 4- چند منبعی بودن .”

وظيفـه روشـنفـكر « فـرهـنگ سـازي» اسـت نه « سـياسـت بازي»!

روشنفكر مي بيند، چالش مي كند، نقد مي شود، شناخت پيدا مي كند و به مقام پرسشگري مي رسد.

روشنفكر، ديگران را نسبت به وضعيت موجود دچار شك و سوال ميكند. آگاهي چيزي نيست جز همان ايجاد سوال. روشنفكر شك مي آفريند.