نگاهی به انتخابات در حوزه انتخابیه تالش

نگاهی به انتخابات در حوزه انتخابیه تالش، رضوانشهر و ماسال؛

انگار قرار نیست نگاه احساسی و رویکرد هیجانی از افکار و اندیشه مردم تالش بیرون برود!

سهراب ستوده

انگار قرار نیست نگاه احساسی و رویکرد هیجانی از افکار و اندیشه مردم تالش بیرون برود، مردمی که در حساس ترین پروسه های اجتماعی و سیاسی بر موجی از هیجانات کاذب سوار می شوند، مقصد را موج ایجاد شده تعیین می نماید. تجربه نشان داده است که تأثیر هیجان و احساسات مقطعی در سرنوشت و ساختن آینده مردم تالش به مراتب بیشتر از تکیه بر عقلانیتی دارد که در بسیاری از جوامع رو به ترقی و رشد بعنوان یک ارزش لاینفک محسوب می شود. سالهاست که تالش تشنه تغییر و اصلاح است. اما گویی وفاداریهای ابدی به سنتهای گذشته این امکان را فراهم نمی آورد تا مردمان این سرزمین پا را از سایه خویش فراتر بگذارند. سایه ای که با خود فقر و نابرابری اجتماعی را گسترش داده و بر عمق عارضه های هنجار شکنانه چون اعتیاد، سرقت و دهها مورد دیگر می افزاید. ناگفته پیداست که شاخصها و معیار های یک جامعه توسعه یافته، عقل گرایی و تکیه بر تکنیک و علم است، نه نیازهای کوتاه مدت و هوسبازانه. جهان رو به رشد در عصر حاضر برای اینکه بتواند موازنه در ثروت و قدرت را بین ملتها و دولتها با تعریف و تعبیری صحیح به پیش برد، واژه رقابتی شدن را به عنوان یک اصل پذیرفته شده در استاندارد های دموکراتیک می پندارد. آدام اسمیت در تعریف رقابت می گوید:((هر کس در یک جامعه انسانی برای دستیابی به موفقیت می تواند از تمام استعدادها ، رگ و پی، و ماهیچه های خود حداکثر استفاده بگیرد. اما زمانی این رقابت مشروعیت خواهد داشت که بر رقیب خود تنه نزند که اگر مرتکب این اشتباه شود بی شک نظاره کنندگان او را نخواهند بخشید)). پیام این جمله مشخصاً ساختن یک جامعه معقول انسانی است، نه یک جامعه آرمانی. اساساً برای اینکه ایده خلاقیت، تلاش و مجاهدت برای آباد نمودن و در بزرگراه ترقی قرار گرفتن بکار گرفته شود بر می گردد به اینکه فرقهای مساوی در جهت ایجاد رقابت برای همگان فراهم شده باشد تا هر چه بیشتر جامعه از تنش و تناقض فاصله گیرد. تعامل و تساهل را در جهت اهداف بلند مدت و مشترک به کار گیرد. اما ناگفته پیداست که آنچه در جهان سوم از اعتبار و اهمیت کمتری برخوردار است، یکی نبود روحیه اشتراکی و کار گروهیست و دیگری تزئینی بودن علم ، دانش و تخصص می باشد. مردمان سرزمینهایی نظیر تالش که از بافت و ساختار جمعیتی متنوع و متفاوتی برخوردار می باشد، به دلیل عادات انباشته شده فرهنگی، قومی و قبیله ای چندان علاقه و رغبتی برای همکاری با یکدیگر سر منافع بلند مدت ندارند و نوعی ناسیونالیزم قومی و طائفه ای منجر به خود مرجع بینی ها شده است که در شرایط فیزیکی و معاشرتهای مناسبتی چندان بروز نداشته اما در پروسه های اجتماعی و سیاسی که فرصت طلبان به خوبی با آن آشنا هستند، فرصت مناسبیست تا هیجانات کاذب را با خصیصه اشاره شده در آمیخته و نتیجه حاصله همان باشد که ایشان دوست دارند. رامسس پادشاه یونان در دوران گذشته برای کسب امتیاز قدرت و بقای خویش با توزیع امتیاز و ضد امتیاز در میان نزدیکان ،موافقان، مخالفان و بیگانگان ایجاد تنش نموده و از درون این مناقشه همانی حاصل می شد که خود می خواست ( یعنی تمرکز و بسط قدرت خویش ). دومین مسأله که که بدان اشاره شد تشریفاتی و تزئینی بودن علم و دانش می باشد که بی ارتباط با مسأله اول است. در جهانی که تخصص و فن به عنوان بالاترین اهرم و ابزار رفع مشکلات را برای مردم به همراه دارد، کمتر کسی در تالش به عالم جماعت اهمیت می دهد. برای نمونه نگارنده بیاد دارد که در انتخابات ادوار گذشته همچون دور ششم تنوع کاندیداها به برکت دولت اصلاحات عمق قابل توجهی به رقابت در میان مردم بخشیده بود. حضور کاندیداهای مختلف به دلیل فضای حزبی جامعه مدنی از اصول گرای سنتی تا ملی مذهبیون را وارد میدان رقابت نمود. دکتر اسداله اطهری که عنوان گزینه مناسب علمی و آگاه نسبت به کاندیدای سنتی از شانس کمتری برخوردار شد. زیرا مردم در آن زمان این حرفها و شعارها برایشان تازگی داشته و مصداق عینی نداشت لذا به راحتی نمی پذیرفتند. به عنوان مثال جامعه مدنی قوی، توسعه سیاسی، رفاه اجتماعی،رشد احزاب و تقویت بدنه حزبی برای بالا بردن سطح مشارکت عمومی و به کار بردن اراده مردمی در جهت دخالت مستقیم در سرنوشت خود و تعدادی از این دست شعارها. دکتر اطهری و همفکران ایشان بر این باور بودند که راه رسیدن به یک جامعه معقول و رو به رشد در چارچوب قانون اساسی به عنوان یک میثاق معتبر میان ملت و دولت، بستگی دارد به ساختار سازی و نهادمندی انجمن های سیاسی ،احزاب و نهاد های مدنی که می تواند به رقابت و موازنه قدرت و ثروت و همچنین رشد تبعیض به عنوان یک رویکرد غلط منجر شود. همانطوری که نگارنده و خوانندگان گرامی شاهد بودند که این نگاه دقیق علمی و بر پایه عقلانیت با رکود رقابت مواجهه شد. ولی با آرای بدست آمده در آن ازمنه امیدواری برای یک گفتمان نو در جامعه تالش زنده شد. منظور از تشریفاتی بودن علم و دانش به این جهت بوده است که کارکرد شعار هایی که از زبان افراد دانش آموخته بر می آمد، جای خود را به شعار هایی داد که بیش از یک دهه حاصلی جز فراوانی فقر و بیکاری و تبعیض به همراه نداشته است. حامی پروری و پخته خوری به عنوان یک استراتژی مهم برای افرادی که بر اساس اصول قانون اساسی همچون اصل ۶۷ به پایبندی بر میثاق خود، انقلاب و مردم اشاره می کنند اما در حوزه انتخابیه ایشان آنچه رشد می کند، فقر است و افزایش اعتیاد. اما احزاب و نهادهای مدنی به عنوان تکیه گاهی مهم برای مردم از آن جهت قابل اهمیت می باشد که در جهان امروز نظارت مردم بر عملکرد دولتها اهرمی مهم و اثر گذار قلمداد می شود. ترو تسکی می گفت راه رستگاری ما در شکل گیری احزاب می باشد و تاریخ جز این راه دیگری برای مردم نگذاشته است. دغدغه سیاستمدرانی که جامعه مدنی قوی و احزاب و انجمن های سیاسی را به عنوان یک تاکتیک برای استراتژی دموکراسی تجویز می نمایند، اینست که می دانند تراکم قدرت می تواند یک جامعه را به سمت فرد محوری یا گروه محوری پیش ببرد که این امر مغایر با نفس دمو کراسی و مردم سالاریست. در جامعه ای که احزاب و انجمن ها دو نقش در پیش می گیرند یعنی یک چرخش قدرت از طریق مکانیزم حزبی و دوم از طریق همین سازمانها و ساختارها بر عملکرد دولت و بروکراسی و نامزدهای معرفی شده ،توسط خودشان نظارت دارند که دستاوردش جلو گیری از سوء استفاده از قدرت به نفع خود و دوم نهادینه کردن دمو کراسی و مردم سالاریست. جامعه رو به رشد و رو به ترقی ، جامعه ایست که در آن سلایق و علایق مختلف بتوانند از طریق مکانیزم حزبی به رقابت پرداخته تا عدالت با انتقال بدون خشونت از فردی به فردی دیگر یا حزبی به حزب دیگر صورت گیرد. جامعه ای که ثروتمندان لایق و اخلاقمند غیر رانتی بتوانند به قدرت برسند بهتر است از جامعه ای که تنها قدرتمندان می توانند ثروتمند شوند. نگاه اصلاح طلبانه در چارچوبهای نظام بر این باور است که مدیریت و ساختار بروکراسی برای اینکه به سمت فساد و سوء استفاده پیش نرود، منجر به شعار زدگی در مسائل اساسی، سطحی نگری در کارشناسی ها ، ترجیح تمایلات باندی به منافع شخصی و ترویج تملق و چاپلوسی نرود، می بایست همیشه تهدید افکار عمومی را به عنوان قوی ترین نهاد نظارتی با تکیه به احزاب و ngo ها ، مد نظر داشته باشد تا حاشیه امنی که برای مدیران حاصل شده منجر به عدم پاسخگویی به مردم و کشیده شدن به انحراف نشود.

 

 

 


۲۱ شهریور, ۱۳۹۳ مدیر صفحه اصلی 114 views 0 ۰


550452_AXUngKE5

نگاهی به انتخابات در حوزه انتخابیه تالش، رضوانشهر و ماسال؛

انگار قرار نیست نگاه احساسی و رویکرد هیجانی از افکار و اندیشه مردم تالش بیرون برود!

سهراب ستوده

انگار قرار نیست نگاه احساسی و رویکرد هیجانی از افکار و اندیشه مردم تالش بیرون برود، مردمی که در حساس ترین پروسه های اجتماعی و سیاسی بر موجی از هیجانات کاذب سوار می شوند، مقصد را موج ایجاد شده تعیین می نماید. تجربه نشان داده است که تأثیر هیجان و احساسات مقطعی در سرنوشت و ساختن آینده مردم تالش به مراتب بیشتر از تکیه بر عقلانیتی دارد که در بسیاری از جوامع رو به ترقی و رشد بعنوان یک ارزش لاینفک محسوب می شود. سالهاست که تالش تشنه تغییر و اصلاح است. اما گویی وفاداریهای ابدی به سنتهای گذشته این امکان را فراهم نمی آورد تا مردمان این سرزمین پا را از سایه خویش فراتر بگذارند. سایه ای که با خود فقر و نابرابری اجتماعی را گسترش داده و بر عمق عارضه های هنجار شکنانه چون اعتیاد، سرقت و دهها مورد دیگر می افزاید. ناگفته پیداست که شاخصها و معیار های یک جامعه توسعه یافته، عقل گرایی و تکیه بر تکنیک و علم است، نه نیازهای کوتاه مدت و هوسبازانه. جهان رو به رشد در عصر حاضر برای اینکه بتواند موازنه در ثروت و قدرت را بین ملتها و دولتها با تعریف و تعبیری صحیح به پیش برد، واژه رقابتی شدن را به عنوان یک اصل پذیرفته شده در استاندارد های دموکراتیک می پندارد. آدام اسمیت در تعریف رقابت می گوید:((هر کس در یک جامعه انسانی برای دستیابی به موفقیت می تواند از تمام استعدادها ، رگ و پی، و ماهیچه های خود حداکثر استفاده بگیرد. اما زمانی این رقابت مشروعیت خواهد داشت که بر رقیب خود تنه نزند که اگر مرتکب این اشتباه شود بی شک نظاره کنندگان او را نخواهند بخشید)). پیام این جمله مشخصاً ساختن یک جامعه معقول انسانی است، نه یک جامعه آرمانی. اساساً برای اینکه ایده خلاقیت، تلاش و مجاهدت برای آباد نمودن و در بزرگراه ترقی قرار گرفتن بکار گرفته شود بر می گردد به اینکه فرقهای مساوی در جهت ایجاد رقابت برای همگان فراهم شده باشد تا هر چه بیشتر جامعه از تنش و تناقض فاصله گیرد. تعامل و تساهل را در جهت اهداف بلند مدت و مشترک به کار گیرد. اما ناگفته پیداست که آنچه در جهان سوم از اعتبار و اهمیت کمتری برخوردار است، یکی نبود روحیه اشتراکی و کار گروهیست و دیگری تزئینی بودن علم ، دانش و تخصص می باشد. مردمان سرزمینهایی نظیر تالش که از بافت و ساختار جمعیتی متنوع و متفاوتی برخوردار می باشد، به دلیل عادات انباشته شده فرهنگی، قومی و قبیله ای چندان علاقه و رغبتی برای همکاری با یکدیگر سر منافع بلند مدت ندارند و نوعی ناسیونالیزم قومی و طائفه ای منجر به خود مرجع بینی ها شده است که در شرایط فیزیکی و معاشرتهای مناسبتی چندان بروز نداشته اما در پروسه های اجتماعی و سیاسی که فرصت طلبان به خوبی با آن آشنا هستند، فرصت مناسبیست تا هیجانات کاذب را با خصیصه اشاره شده در آمیخته و نتیجه حاصله همان باشد که ایشان دوست دارند. رامسس پادشاه یونان در دوران گذشته برای کسب امتیاز قدرت و بقای خویش با توزیع امتیاز و ضد امتیاز در میان نزدیکان ،موافقان، مخالفان و بیگانگان ایجاد تنش نموده و از درون این مناقشه همانی حاصل می شد که خود می خواست ( یعنی تمرکز و بسط قدرت خویش ). دومین مسأله که که بدان اشاره شد تشریفاتی و تزئینی بودن علم و دانش می باشد که بی ارتباط با مسأله اول است. در جهانی که تخصص و فن به عنوان بالاترین اهرم و ابزار رفع مشکلات را برای مردم به همراه دارد، کمتر کسی در تالش به عالم جماعت اهمیت می دهد. برای نمونه نگارنده بیاد دارد که در انتخابات ادوار گذشته همچون دور ششم تنوع کاندیداها به برکت دولت اصلاحات عمق قابل توجهی به رقابت در میان مردم بخشیده بود. حضور کاندیداهای مختلف به دلیل فضای حزبی جامعه مدنی از اصول گرای سنتی تا ملی مذهبیون را وارد میدان رقابت نمود. دکتر اسداله اطهری که عنوان گزینه مناسب علمی و آگاه نسبت به کاندیدای سنتی از شانس کمتری برخوردار شد. زیرا مردم در آن زمان این حرفها و شعارها برایشان تازگی داشته و مصداق عینی نداشت لذا به راحتی نمی پذیرفتند. به عنوان مثال جامعه مدنی قوی، توسعه سیاسی، رفاه اجتماعی،رشد احزاب و تقویت بدنه حزبی برای بالا بردن سطح مشارکت عمومی و به کار بردن اراده مردمی در جهت دخالت مستقیم در سرنوشت خود و تعدادی از این دست شعارها. دکتر اطهری و همفکران ایشان بر این باور بودند که راه رسیدن به یک جامعه معقول و رو به رشد در چارچوب قانون اساسی به عنوان یک میثاق معتبر میان ملت و دولت، بستگی دارد به ساختار سازی و نهادمندی انجمن های سیاسی ،احزاب و نهاد های مدنی که می تواند به رقابت و موازنه قدرت و ثروت و همچنین رشد تبعیض به عنوان یک رویکرد غلط منجر شود. همانطوری که نگارنده و خوانندگان گرامی شاهد بودند که این نگاه دقیق علمی و بر پایه عقلانیت با رکود رقابت مواجهه شد. ولی با آرای بدست آمده در آن ازمنه امیدواری برای یک گفتمان نو در جامعه تالش زنده شد. منظور از تشریفاتی بودن علم و دانش به این جهت بوده است که کارکرد شعار هایی که از زبان افراد دانش آموخته بر می آمد، جای خود را به شعار هایی داد که بیش از یک دهه حاصلی جز فراوانی فقر و بیکاری و تبعیض به همراه نداشته است. حامی پروری و پخته خوری به عنوان یک استراتژی مهم برای افرادی که بر اساس اصول قانون اساسی همچون اصل ۶۷ به پایبندی بر میثاق خود، انقلاب و مردم اشاره می کنند اما در حوزه انتخابیه ایشان آنچه رشد می کند، فقر است و افزایش اعتیاد. اما احزاب و نهادهای مدنی به عنوان تکیه گاهی مهم برای مردم از آن جهت قابل اهمیت می باشد که در جهان امروز نظارت مردم بر عملکرد دولتها اهرمی مهم و اثر گذار قلمداد می شود. ترو تسکی می گفت راه رستگاری ما در شکل گیری احزاب می باشد و تاریخ جز این راه دیگری برای مردم نگذاشته است. دغدغه سیاستمدرانی که جامعه مدنی قوی و احزاب و انجمن های سیاسی را به عنوان یک تاکتیک برای استراتژی دموکراسی تجویز می نمایند، اینست که می دانند تراکم قدرت می تواند یک جامعه را به سمت فرد محوری یا گروه محوری پیش ببرد که این امر مغایر با نفس دمو کراسی و مردم سالاریست. در جامعه ای که احزاب و انجمن ها دو نقش در پیش می گیرند یعنی یک چرخش قدرت از طریق مکانیزم حزبی و دوم از طریق همین سازمانها و ساختارها بر عملکرد دولت و بروکراسی و نامزدهای معرفی شده ،توسط خودشان نظارت دارند که دستاوردش جلو گیری از سوء استفاده از قدرت به نفع خود و دوم نهادینه کردن دمو کراسی و مردم سالاریست. جامعه رو به رشد و رو به ترقی ، جامعه ایست که در آن سلایق و علایق مختلف بتوانند از طریق مکانیزم حزبی به رقابت پرداخته تا عدالت با انتقال بدون خشونت از فردی به فردی دیگر یا حزبی به حزب دیگر صورت گیرد. جامعه ای که ثروتمندان لایق و اخلاقمند غیر رانتی بتوانند به قدرت برسند بهتر است از جامعه ای که تنها قدرتمندان می توانند ثروتمند شوند. نگاه اصلاح طلبانه در چارچوبهای نظام بر این باور است که مدیریت و ساختار بروکراسی برای اینکه به سمت فساد و سوء استفاده پیش نرود، منجر به شعار زدگی در مسائل اساسی، سطحی نگری در کارشناسی ها ، ترجیح تمایلات باندی به منافع شخصی و ترویج تملق و چاپلوسی نرود، می بایست همیشه تهدید افکار عمومی را به عنوان قوی ترین نهاد نظارتی با تکیه به احزاب و ngo ها ، مد نظر داشته باشد تا حاشیه امنی که برای مدیران حاصل شده منجر به عدم پاسخگویی به مردم و کشیده شدن به انحراف نشود.

 

 

 

برچسب ها انتخابات تالش سهراب ستوده

حمله ترکیه به سوریه

بنظر می رسد حمله ترکیه با رمز چشمه صلح  به سوریه موجب نگرانی هایی شده است .منطقه مورد حمله شامل جمعیت کرد عرب و ترکمن است.در این میان کردها اقدانات ضد ترکیه انجام نداده بودند.نا امنی هم در عرصه ترکیه انجام ندادند.حتی با تروریسم جنگیده و کشته دادند.به شیوه ای پلورالیستیک منطقه خود را اداره کردند.هر چند گزارشاتی در مورد اعراب و ترکمن ها وجود داشت.در این رابطه ترکیه مدعی است که یگان های مدافع خلق مسلح کرد جمعیت غیر کرد را از منطقه رانده است  همچنین ی.پ.گ.شورای ملی کرد سوری را از منطقه اخراج کرده است.گروهی که وابسته به مسعود بارزانی است.در عین حال کردها رابطه خود را با دمشق قطع نکردند.در مقابل  ترکیه به دنبال تضعیف کردها ست.  البته ترکیه دنبال نیروهای کردی طرفدار خود است.ترکیه اتحادیه دمکراتیک و ی.پ.گ و قسد را نمی خواهد.چرا  که انان را شعبه ای از پ.ک. ک. می داند..شاید سوگند دربرابر تصویر اوجالان دردسر تولید کرده باشد ولی وی دنبال دولت -ملت نیست دنبال دمکراسی کانتونی و جامعه مدنی  است.ترکیه enks را می خواهد,.

ظاهرا هدف اعلام شده از سوی ترکیه مبارزه با تروریسم است.انان گروه صلاح الدین ایوبی و گروه اسلامی و سلطان مراد را تقویت کرده اند..انان با این کار قصد دارند اوارگان سوری را در این منطقه اسکان دهند.او 24 مهر در پارلمان ترکیه گفت « تا به عمق آنکارا قصد دارد با ایجاد منطقه امن به طول بیش از ۲۳۰ کیلومتر و عرض ۳۰ الی ۴۰ کیلومتر در امتداد مرزهای سوریه، علاوه بر دور کردن شبه‌نظامیان کرد،  بیش ازدو میلیون و ۳۰۰ هزار آواره سوری ساکن ترکیه را در این مناطق اسکان دهد.او در پارلمان ترکیه تاکید کرده که ۳۰ تا ۴۰ کیلومتری [شمال سوریه] نرسیم هیچکس نمی‌تواند مانع ما بشود.»

در عین حال محور ایران دمشق و کردی و محور تهران دمشق مسکو انکارافعالند.شاید ارامش ایجاد شود.

قطر و پاکستان با ترکیه همدردی کرده اند.اقلیم هم عکس العمل جدی انجام نداده است.اقلیم به دنبال ان است که هشت هزار نیروی اموزش دیده خود را با توجه به تحولات معرفی کند. ان زمانی خواهد بود که پ. ک. ک. در منطقه ضعیف شود.این نیروها در شمال عراق بسر میبرند.در عین حال جنبش تغییر توسط غالب محمد عضو فراکسیون جنبش تغییر در مجلس نمایندگاه موضع سختی اتخاذ کرده واز جمله خواستار خروج نیروهای نظامی ارتش ترکیه از اقلیم و قطع روابط اقتصادی شده است.

اتحادیه اروپا حمله رامحکوم کرده است. ایران و روسیه بر ضرورت حفظ وحدت و تمامیت ارضی و حاکمیت ملی سوریه، تاکید کرده اند.ضمن اینکه  مسکو و واشنگتن در چارچوب شورای امنیت اقدام خاصی انجام ندادند.البته مسکو اعلام کرده به حق ترکیه برای دفاع از خود احترام می گذارد.لاوروف وزیر خارجه روسیه در سوچی هم گفت که امیدوار است ترکیه و سوریه بتواننند در زمینه امنیتی در طول مرز دو کشور با یکدیگر همکاری کنند.

ایالات متحده رفتار خود را با امریکا اول توجیه می کند.ولی نباید فراموش کرد که برخی منابع از پشتیبانی امریکا از عملیات در شمال سوریه در جغرافیایی به طول 120 کیلوم و عمق 30 تا 65 کیلومتر چراغ سبز نشان داده است.هر چند نیروهای سوریه دمکراتیک رفتار امریکا را  خنجری از پشت توصیف کردند.علیرغم این اظهار نظر دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، می‌گوید که حدود هزار سرباز آمریکایی مستقر در شمال سوریه باید از منطقه خارج شده و به خانه برگردند و آمریکا نباید در دعوای ترکیه و کردها بیش از این دخالتی بکند.او اضافه کرده که «هوشمندانه است که در این درگیری‌های شدید در اطراف مرز ترکیه درگیر نباشیم. آنهایی که به اشتباه ما را وارد جنگ‌های خاورمیانه کردند، هنوز هم در حال هول دادن ما برای جنگیدن هستند. آنها نمی‌دانند که چه تصمیمی بدی گرفته‌اند.»از نظر ترامپ  آمریکا "مامور پلیس" نیست و درباره کردها هم گفت که آنها "فرشته نیستند."جنگ ترکیه با کردهای سوریه به آمریکا ربطی ندارد.رئیس جمهوری آمریکا گفت اعمال تحریم‌های اقتصادی علیه ترکیه بهتر از جنگیدن در سوریه است و ترکیه و سوریه خود باید این بحران را از میان بردارند.

تحت فشار نهادهای قدرت در آمریکا ترامپ  به دلیل حمله ارتش ترکیه به شمال سوریه، آنکارا را از ائتلاف جهانی علیه داعش خارج کرد. ترکیه دیگر اطلاعاتی از پروازهای شناسایی دریافت نخواهد کرد.  دلیل  این اقدام آن است که بیم آن می‌رود ترکیه از اطلاعات پرواز در جنگ با کردها استفاده کند.

کشورهای عربی منطقه بجز قطر حمله را محکوم کرده اند.حتی احتمال باز گشت ترکیه به اتحادیه عرب وجود دارد.در مقابل اسراییل به شدت حمله ترکیه را تقبیح کرده است.

نیروهای دمکراتیک سوریه تحت فشار  مجبور شدند با دمشق به توافق برسند.ایالات متحده متحد خود را رها کرد.البته این توافق با همکاری روسیه بدست امد .برخی گروه کردی که بر منطقه هژمونی سیاسی و اقتصادی داشتند مایل به چنین توافقی نبودند.هر چند هر چند ایران قبلا نقش مهمی در این زمینه ایفا کرده بود.شاید از این طریق بتوانند منطقه را نجات دهند.منطقه ای که اعراب و ترکمن ها و کردها و...در ان زندگی می کنند.در بیانیه اداره خودگردان امده که برای تامین امنیت مرزها از سوی حکومت سوریه و حمایت از نیروهای سوریه دمکراتیک در برابر حمله ارتش اشغالگر ترک توافقی شکل گرفنه است .در چارچوب این پیمان اجازه استقرار نیروهای رژیم سوریه در مناطق مرزی سوریه -ترکیه داده شده است.اکنون ارتش سوریه با کمک نیروی هوایی روسیه به منطقه عمدتا کردی رفته است.انان در تل تمر پرچم سوریه را بر افراشته اند. همچنین ارتش سوریه به طور کامل بر منبج و شهرک‌های اطراف آن ورقه مسلط شده و با عبور از رود فرات بر کوبانی با کمک روسیه   مسلط شده است.نیروهای امریکایی نیز پایگاه‌های خود در روستای دادات در منبج در شمال شرق سوریه را تخلیه کردند تا هیچگونه برخوردی با ارتش سوریه رخ ندهد.نزدیکی ارتش سوریه به  شدادی قامیشلی رومیلان چاه های نفت خشام المیادین و..خود بحث دیگری می طلبد.هنوز نقش امریکا در مورد غلبه دمشق بر بحران یکپارچگی مشخص نیست.برخی کارشناسان نظامی معتقدند همینکه ارتش سوریه بتواند بر مناطق جنوبی شرق فرات یعنی روبروی دیرالزور ان سوی رودخانه فرات تا مرزهای عراق و سوریه تسلط یابد به نوعی پیروز شده است.  

کتاب سیاست و حکومت در ترکیه

  • /معرفی کتاب سیاست و حکومت در ترکیه

معرفی کتاب سیاست و حکومت در ترکیه

تیر ۹, ۱۳۹۸/0 دیدگاه /در اخبار /توسط Jalalzade

کتاب سیاست و حکومت در ترکیه به همت دکتر رضا دهقانی، دانشیار گروه مطالعات ترکیة دانشکدة مطالعات جهان، سید اسدالله اطهری و رحمت حاجی‌مینه تألیف و منتشر شده است. این اثر مجموعه‌ای است از مقالات حوزة مطالعات ترکیه که به قلم مؤلفان این اثر و دیگر پژوهشگران عرصة ترکیه‌شناسی، به‌لحاظ موضوعی ذیل سه مقوله دسته‌بندی شده است: الف) مسائل نظری و ساختاری ترکیه، ب) سیاست داخلی ترکیه، ج) سیاست خارجی یا روابط خارجی ترکیه. با توجه به دسته‌بندی مذکور، در ادامه به توصیف اجمالی هر یک از مقالات می‌پردازیم.

در مقالة «بازخوانی ادبیات مقایسه‌ای ایران و ترکیه»، نویسندة مقاله بر آن است تا روند مطالعة مقایسه‌ای دو کشور ایران و ترکیه را به‌لحاظ تاریخی و موضوعی برررسی و واکاوی کند و به این سؤال عمده پاسخ دهد که ادبیات مقایسه‌ای حاکم بر ایران و ترکیه چه روندی را طی کرده است؟ و مهم‌ترين مؤلفه‌هاي آن كدام است؟

«نظام انتخاباتی ترکیه» عنوان مقالة بعدی است که نویسندگان آن ضمن برشمردن تاریخچة ۱۳۸ سالة انتخابات در ترکیه، بر این باورند که به‌رغم قدمت انتخابات در ترکیه و توقع موجود، دربارة روش حکمرانی دموکراتیک در ترکیه تردیدهای جدی وجود دارد و مؤلفه‌های چندی- از جمله بی‌اعتمادی به مردم، تغییرات مدام قوانین مربوط به انتخابات به نفع حکمرانان و شکاف‌های ایجادشده در دوران کودتاهای نظامی- مانع نهادینه‌شدن نظام انتخاباتی است.

«نگرش حزب عدالت و توسعه به مفهوم سکولاریسم در ترکیه» دیگر مقالة این مجموعه است. نویسنده به طرح پرسش‌هایی دربارة سکولاریسم ترکی و نسبت آن با جامعة ترکیه می‌پردازد و معتقد است قرائتی که از این مفهوم در ترکیه می‌شود، متفاوت از جداسازی دین و حکومت، مهار دین و حذف آن از سپهر عمومی جامعه است. به‌نظر نویسندة مقاله، حزب عدالت و توسعه درصدد است شکاف میان سکولاریسم و دموکراسی را از طریق برقراری دموکراسی محافظه‌کار پر كند. این پژوهش در پی اثبات این فرضیه است که حزب عدالت و توسعه از نوعی سکولاریسم دفاع می‌کند که با آنچه کمالیسم ایجاد کرده، متفاوت است و همین تفسیر از سکولاریسم منجر به هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با حامیان سکولاریسم در ترکیه شده است.

«چالش ارتش و مداخلة نظامیان در روند دموکراسی ترکیه: بررسی تطبیقی دو حزب AKP و CHP»، دیگر مقالة این مجموعه است که به مداخلة نظامیان در روندهای سیاسی ترکیه می‌پردازد. نویسندگان این مقاله برآن‌اند تا با استفاده از الگوي نظري صاحب‌نظرانی چون هانتیگتون، ای.اس. فاینر و لوسین پای به علل این مداخله و روش‌های کاهش قدرت نظامیان و مداخلات آن‌ها در سیاست بپردازند و در نهایت به این سؤال کلیدی پاسخ دهند که چرا به‌رغم تلاش ترکیه برای برقراری دموکراسی و تحکیم آن، این کشور با مسائل ساختاری عمده‌ای‌، از جمله مداخله یا شبه‌مداخلة ارتش در دولت و روند دموکراسی روبه‌رو است.

نویسندة مقالة «استراتژی منطقه‌ای ترکیه و افق معادلة قدرت در خاورمیانه» معتقد است حزب اسلامگرای عدالت و توسعه پس از به‌قدرت‌رسیدن در سال ۲۰۰۲، به طرح گفتمان جدیدی از اسلامگرایی و به‌تبع آن اخذ راهبرد منطقه‌ای دست زده است که با دیگر گفتمان‌های پیشین متفاوت است. تبیین ابعاد و خصوصیات این گفتمان و راهبرد جدید و تأثیرات آن بر معادلات قدرت در خاورمیانه هدف این نوشتار است.

«واکاوی سیر روابط ترکیه و اسرائیل: چرخة همکاری، تنش و عادی‏سازی»، عنوان دیگر مقالة این مجموعه است. نویسندگان آن بر این باورند که روابط ميان قدرت‏هاي منطقه‏اي در خاورميانه هیچ‌گاه سیکل ثابت همکاری یا تعارض نداشته بلکه همواره در چرخة همکاری، تنش و عادی‏سازی قرار داشته است. روابط ترکیه و اسرائیل هم به‌عنوان دو بازیگر مهم منطقه‌ای غیرعربی از این قاعده پیروی می‌کند. روابط ترکیه و اسرائیل پس از یک دورة طلایی، از سال ۲۰۰۸ به بعد روند نزولی را طی کرد و طی شش سال گذشته به پایین‏ترین سطح در تاریخ روابط دوجانبه کاهش یافت. با این حال، این روابط هیچ‌گاه قطع نشد و در سال ۲۰۱۶ عادی‏سازی روابط در اولویت قرار گرفت. نویسندگان این نوشتار با بهره‏گیری از نظریة نوواقع‏گرایی در صدد پاسخگویی به این سؤال‌اند که چه عواملی سبب عادی‏سازی روابط دوجانبة ترکیه و اسرائیل شده است.

در مقالة «نقش دیپلماسی شهری در توسعة روابط بین کشورها (مطالعة موردی: شهرهای ترکیه و شهر تبریز)» ظرفیت‌های برقراری دیپلماسی شهری بین شهر تبریز و شهرهای ترکیه بررسی شده است. همچنین، اقدامات صورت‌گرفته در راه پیشرفت دیپلماسی شهری بین شهر تبریز و شهرهای ترکیه مطرح شده است. فرضیه‌ای که در پاسخ به این سؤال مطرح می‌شود این است که شهر تبریز با توجه به خاستگاه و موقعیت ژئوپلیتیکی و نیز مشترکات تاریخی و فرهنگی با کشورهای هم‌جوار خود نظیر ترکیه و کشور آذربایجان، از جایگاه خوبی برای توسعة دیپلماسی شهری برخوردار است.

در «ضرورت تحول و بازنگری در روابط ایران و ترکیه در دوران پسابرجام» از منظر آینده‌نگاری به روابط اقتصادی ترکیه و ایران در دورة پسابرجام نگریسته شده است. نویسنده بر این اعتقاد است که سرشت روابط ایران و ترکیه، به‌ویژه در عرصة اقتصادی در دوان پسابرجام تغییر خواهد کرد. بایسته‌های این تغییر عبارت است ازحذف مناسبات نابرابر در عرصة تبادلات اقتصادی؛ ضرورت توجه بیشتر به سند چشم‌انداز بیست ساله در مناسبات منطقه‌ای؛ سرلوحه قراردادن اقتصاد مقاومتی، به‌ویژه اصل درون‌زایی و برون‌گرایی اقتصاد؛ تشویق بخش خصوصی و اقتصاد مردمی؛ و هم‌افزایی و هم‌گرایی موسع در عرصه‌های فرهنگی، امنیتی و اقتصادی.

در مقالة «تأثير بحران سوريه بر روابط روسيه و ترکيه»، نویسنده به مقایسة روابط ترکیه و روسیه قبل و بعد از تحولات جهان عرب به‌ویژه بحران سوریه می‌پردازد. در اين مقاله مي‌خوانيم كه تا قبل از تحولات مربوط به بهار عربی، روابط ترکیه و روسیه در زمینه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی رشد و توسعة فزاینده‌ای پیدا کرده بود، اما پس از آن، به‌ویژه در بحران سوریه و تصمیم روسیه مبنی بر حضور نظامی مستقیم در این بحران، تنش میان دو طرف بالا گرفت و مسکو و آنکارا را تا آستانة قطع روابط سیاسی و دیپلماتیکی پیش برد. بررسی و تحلیل ابعاد مختلف این مناسبات هدف مقاله را شکل می‌دهد.

در این مقالة «پیامدهای بحران سوریه بر روابط ایران و ترکیه» می‌خوانیم ایران و ترکیه به‌عنوان دو قدرت منطقه‌ای، علی‌رغم نزدیکی روابط اقتصادی، به‌دلیل تضاد منافع در عرصة سیاست منطقه‌ای، به‌‌ویژه بحران سوریه، اختلاف قابل‌توجهی با هم دارند. نویسنده با استناد به چنین اختلاف نظری به طرح دو پرسش می‌پردازد. نخست اینکه رویکرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و ترکیه در قبال بحران سوریه طی سال‌های ۲۰۱۱– ۲۰۱۵ چه بوده است؟ و دوم، رویکرد سیاست خارجی ایران و ترکیه در بحران سوریه چه تأثیری بر روابط خارجی دو کشور داشته است؟ پی‌جویی و پاسخ به این پرسش‌ها در نهایت به اثبات این فرضیة نویسنده می‌انجامد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و ترکیه در قبال بحران سوریه بر اساس حفظ منافع ملی و افزایش قدرت منطقه‌ای اتخاذ شده است.

نویسندگان مقالة «ترکیه، دست خالی از بحران سوریه»، ضمن مروری بر اختلافات و تعارضات ترکیه و سوریه در حوزة تقسیم آب فرات، و مسئلة استان هاتای و مسئلة کردی، به طرح این سؤال می‌پردازند که ترکیه چه نفعی از مداخله در بحران سوریه می‌برد. نویسندگان مقاله بر این اعتقادند که به‌دلیل ریشه‌داربودن اختلافات ترکیه و سوریه، جنگ و تعارض این اختلافات را عمیق‌تر می‌کند و بهترین راه‌حل برای انتفاع ترکیه در بحران سوریه همانا گفتگو و مذاکره و پرهیز از خشونت و جنگ است.

در مقالة «ترکیه، الگویی برای حکومت و سیاست در مصر»، نویسندگان دغدغة پژوهشی خود را با این پرسش آغاز می‌کنند که چرا الگوی حکومتی حزب عدالت و توسعه در مصر موفق نشد. در ادامه، نویسندگان بر این باورند که تفاوت در ایده‌های حزب عدالت و توسعه با اندیشه‌های اخوان‌المسلمین مصر، نقش و کارکرد متفاوت ارتش در دو کشور، تعلق مصر به جهان عرب در هیئت پیشوای روشنفکری و دیگر موارد باعث شد که حزب عدالت و توسعه نتواند الگویی موفق و قابل‌پذیرشی برای مصر باشد. مؤلفان مقاله بر این نکتة کلیدی تأکید دارند که نظام مصر برآمده از انقلاب است. لذا، فرصت نهادسازی پیدا نکرده است، اما حزب عدالت و توسعه برخاسته از نظام چند حزبی است و در روندی دموکراتیک بر سر کار آمده است. در نتیجه، الگوی حزب عدالت و توسعه در عرصة نظر و عمل نمی‌تواند الگویی موفق و قابل‌پیاده‌سازی برای مصر باشد.

در «گزارشی از گروه جماعت و ساختار تشکیلاتی جماعت گولن» تشکیلات گولن بررسی شده است که بنیانگذار جریان یا جنبش آموزشى اسلامى است. این جریان در چهار دهة گـذشته، شـبکه‌اى از مدارس را در ترکیه و سایر نقاط جهان شکل داده است. گمانه‌زنی در مورد تعداد افراد حاضر در این بنیاد بزرگ متفاوت است، اما تا قبل از مصادره و قبل از اختلاف با حزب عدالت و توسعه و اتهام کودتا، چند صد هزار تا ۴ میلیون نفر همکاران این پروژة بزرگ بین‌المللی ذکرشده‌اند. آماری از مدارس گولن در سراسر جهان آمده است.

این کتاب را انتشارات نسیم کوثر منتشر کرده و از اینجا در دسترس است.

 

 

ترکیه

پایان نامه دوره دکتری تخصصی

عنوان تاثیرشکست سیاست تنش صفر ترکیه با همسایگان بر سیاستگذاریهای اقتصادی این کشور

استادراهنما: دکتر اردشیر سنایی استادان مشاور: سیداسداله اطهری-دکتر رضا جاللی محقق: محمدرضا صارمی شهریور 1397

چکیده

از سال ۲۰۰۲ به بعد با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه، دولت ترکیه توانسته است با برنامه ریزی مناسب در سیاست گذاری کلان اقتصادی بر مشکلات اقتصادی فائق آید . بدون

تردید باید گفت که پیروزی قاطع حزب عدالت و توسعه در انتخابات سال 2011 میلادی، درنتیجه موفقیت‌های این حزب در دو دوره زمامداری قبل از این انتخابات بود. در بطن این تحول، تدوین دکترین عمق استراتژیک از سوی احمـد داوود اوغلـو، وزیر امور خارجه ترکیه و معمار سیاست خارجی جدید این کشـور قـرار داشت. این دکترین خواستار تعامل فعال ترکیه با تمام سیستم‌های منطقه‌ای در همسایگی ترکیه است. داود اوغلو مدعی بود ، ترکیه برای رسیدن به اهداف تعریف شده بلندمدت خود باید به سمت حل مشکلات خود با همسایگان حرکت کند.کمال درویش، نظریه پرداز معروف به سلطان اقتصاد ترکیه، وزیر سابق دارائی ترکیه و یکی از مقامات ارشد بانک جهانی  معتقد است در سایه سیاست صلح در داخل وصلح در خارج  می توان با سیاست‌گذاریهای کلان اقتصادی، ارزی و  پولی بر مشکلات اقتصادی فائق آمد واز طریق اصلاح سیستم پولی و مالی و کاهش نرخ تورم و نرخ بهره، ثبات اقتصادی را در کشور برقرار نمود که نتیجه آن رشد اقتصادی است.. آنچه بدیهی ست رشد چشمگیر اقتصاد ترکیه تا سال 2010 است که در بسیاری از شاخصهای اقتصادی این کشور را در بالاترین رتبه ها قرار داده است. اما در یک دهه اخیر این کشور در بسیاری از زمینه ها با کشورهای همسایه خود همچون ایران، سوریه و روسیه وارد تنش هایی نابجا شده است که همین عامل اقتصاد این کشور را دچار مسائل و مشکلات بسیاری نمود. مداخله نظامی در خاک سوریه بدون اجازه دولت مرکزی این کشور باعث شد صادرات این کشور به سوریه افت فاحشی نماید. کشته شدن سفیر روسیه در ترکیه و سقوط جنگنده ترکیه در خاک روسیه مبادلات اقتصادی این دو کشوررا کاهش و هر دو طرف را از نظر اقتصادی متضرر کرد. اما ایران و تنش ترکیه با این کشور گردشگران میلیون ایرانی را از این کشور گریزان و ضربه مهلکی به گردشگری ترکیه وارد کرد. به هر حال تنشهایی که ترکیه در روابط خود با همسایه های خود ایجاد کرد مستقیما اقتصاد این کشور را متضرر کرد. بی اعتمادی دولتمردان و مردم سوریه به کشور ترکیه به خاطر مداخلات نظامی از شمال این کشور، تحریم های اقتصادی سنگین روسیه علیه ترکیه و بی اعتمادی ها و احساس نا امنی ایرانیان در خاک ترکیه باعث شده ترکیه دگیر آن رونق اقتصادی قبل از 2010 را نداشته و اقتصاد این کشور خلاهای بسیاری را تجربه کند که نیاز است هرچه سریعتر و با اصلاحات گسترده در روابط این کشور با کشورهای همسایه خود ایران، روسیه و سوریه اشتباهات گذشته خود را جبران و اقتصاد خود را بازسازی کند. تحقیق حاضر نشان داد که شکست سیاست تنش صفر ترکیه با همسایگان با توجه به کاهش درآمد سرانه ترکیه از سال2014 تا 2017 نسبت به قبل از آن ، تاثیر منفی بر سیاستگذاریهای اقتصادی این کشور داشته است.

 

انتخابات مجلس

دانشکده حقوق و علوم سیاسی

 

عنوان:

بررسی عوامل اثر گذار در پیروزی نماینده دهمین دوره

اانتخابات مجلس شورای اسلامی شهرستان شیروان

 

مقطع :دکتری

 

استاد راهنما:

جناب آقای دکتر سید اسدالله اطهری مریان

 

 

دانشجو:قاسم رمضانی

 

زمستان 1396

به نظر می رسد کاندیدایی که از فضای مجازی(کلیپ های سخنرانی،کانال وگروه های تلگرامی ، sms) استفاده کند شانس پیروزی بالایی در انتخابات را خواهد داشت. 

 

 

 

 

عنوان تحقيق به فارسي

بررسی عوامل اثر گذار در پیروزی نماینده دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی شهرستان شیروان

 

 

عنوان تحقيق به انگلیسی

Investigating the Effective Factors in the Victory of the Representative of the Tenth Election of the Parliament of Shirvan

 

تحقیـق و تحلیـل انتخـابات

تحقیـق و تحلیـل انتخـابات

دهمین دوره مجلس شـورای اسـلامی در زنجـان

درس : جامعـه شنـاسی سیـاسی

استـاد : جناب آقای دکتـرسید اسدالـه اطهـری

دانشجـو : آقای ارسـلان عمـرانی

شـرح فعـالیتهـای انجـام گرفتــه

مراجعه به ستاد انتخابات استان زنجان برای اخذ اطلاعات لازم در خصوص اسامی داوطلبین نمایندگی دهمین دوره مجلس شورای اسلامی ، تعداد داوطلبین ، کسب آمار و اطلاعات در مورد مشخصات داوطلبین مانند میزان تحصیلات ، جنسیت و میانگین سنی آنها ، میزان جمعیت زنجان و میزان واجدین شرایط شرکت در انتخابات

اخذ و جمع آوری بروشورها ، عکسها و پوسترهای تبلیغاتی داوطلبین

جمع آوری بروشورهای مختلف از جمله زندگینامه ، روزومه کاری و فعالیتهای گذشته و اهداف و انگیزه داوطلبین از شرکت در نمایندگی مجلس شورای اسلامی

جمع آوری مصاحبه های انجام گرفته با چند نفر از داوطلبین انتخاباتی در زمان تبلیغات انتخابات مجلس

بررسی های انجام گرفته در خصوص وابستگی های جناحی و حزبی داوطلبین نمایندگی و اهداف تبلیغاتی آنها

مصاحبه با تعدادی از مردم و مسئولین در خصوص نمایندگان ، تبلیغات داوطلبین و درخواستها و انتظارات مردم از نمایندگان

حضور در محل ستادهای تبلیغاتی داوطلبین نمایندگی مجلس و مشاهده نحوه فعالیتهای این ستادها و طرفداران آنها ، استماع گفتگوهای  سیاسی روز که بین طرفداران مورد بحث و نقد قرار می گرفت .

مشاهده فعالیتها و سخنرانی های داوطلبین نمایندگی و گفتگوهای رو در روی آنها با مردم و مخالفین و طرفداران خود

مشاهده میدانی مبارزات انتخاباتی داوطلبین و طرفداران آنها با ستادهای تبلیغاتی سایر داوطلبین نمایندگی مجلس و مشاهده تخریب های تبلیغاتی آنها بر علیه یکدیگر

جمع آوری مصاحبه افراد سرشناس شهر و حوزه انتخاباتی و مهمانان دعوت شده از سوی نمایندگان برای تبلیغات انتخاباتی

تحقیق و بررسی موضوع تحقیق از سایتهای اینترنتی

تحقیق و بررسی موضوع تحقیق از شبکه های اجتماعی و بخصوص کانالهای ایجاد شده در شبکه های  اجتماعی از سوی داوطلبین و طرفداران آنها

جمع آوری و مطالعه مقاله های علمی در خصوص نحوه و شیوه های تحلیل انتخابات

جمع آوری و مطالعه مقاله های علمی در خصوص شناخت جناحهای سیاسی جامعه ایران و اهداف آنها

استخراج آمارهای مربوط به ( 10 ) دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و مقایسه و تحلیل آنها

بررسی تاثیر وابستگی سیاسی داوطلبین به جناح های سیاسی و احزاب

 

فصـل چهـارم کتاب فلسفه روشنگـری – کاسیـرر – ترجمه دکتر موقـن

 

فصـل چهـارم کتاب فلسفه روشنگـری کاسیـرر ترجمه دکتر موقـن

ایــده دیــن

خلاصه فصل :  ارسـلان عمـرانی  -  دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی - 

 

        اگر بخواهیم یک صفت و خصلت عام و عمومی برای عصر روشنگری که در قرن 18 اتفاق افتاده ، بدهیم باید بگوییم :

«  وجه اساسی این عصـر روش انتقـادی و شکاکانه ای است که در قبـال دیـن دارد .  »

        عصـر روشنگری که بیشتر در کشورهای آلمان ، انگلیس و فرانسه اتفاق افتاده بود فلسفه فرانسوی در قرن هیجدهم این نظر را با سماجت هرچه بیشتری تایید می کند و بر سر این داوری هم مخالفن و دشمنان و هم ستایندگان و پیروان این جنبش با هم توافق دارند .

ولتـر در نوشته ها و نامه های خود همیشه این شعار را سر می دهـد :  «  این موجـود ننگین یعنی دین را سرکوب کنیـد  » . درست است که ولتر اعلام می نماید که نبرد او با دیانت نیست بلکه با کلیسا است ، اما نسل بعدی که ولتر را رهبر معنوی خود می داند این تمایز و نظر ولتر را در نظر نمی گیـرد .

دایره المعـارف فرانسه عینا به دین اعلام جنگ می دهد و اعتبار و حقیقت دین را مردود می نامد و دین را متهم می نماید که :  دین همواره سد راه پیشرفت فکـری بوده است و از عهده بنیاد نهادن اخـلاق حقیقـی و نظام سیاسی و اجتماعی عادلانه ، برنیامده است .

هـولبـاخ در کتاب  « سیاست طبیعـی »  خود دائماً این نکتـه را تکرار می نمـاید  :  « دین مردم را چنان تعلیم می دهد که از جباران ناپیدا بترسند و در عین آنها را در برابر فرمانرواین زمینی بـرده و بزدل می سازد و هرگونه اقدام برای به دست گرفتن سرنوشت خو را سرکوب می کند .

مکتب دائیسم ( خداپرستی طبیعی ) نیز ترکیب و معجونی بی شکل و ناسازگار و سازشی ضعیف و ناتوان محکوم می شود .

 

دیـدرو

دیـدرو می گویـد  :  دیدرو از زبان طبیعت به انسان می گوید : «  ای برده خرافات ، بیهوده خوشبختی خود را در فراسوی مرزهای این جهان که من تو را در آن قرار داده ام جستجو مکن و خودت را از یوغ دین رهایی ببخش و به طبیعت که از گریخته ای بازگرد و خود را به طبیعت ، به انسانیت و خویشتن واگذار کن . دیدرو در ادامه می گوید که ملتها در سده های مختلف به سه قانون 1 قانون طبیعت   2 قانون جامعه  3 قاون دین  مطیع بوده ان ولی آنها مجبور بوده اند که هر سه قانون را پیاپی بشکنند .زیرا این سه قانون هرگز با هم سازگار نبوده اندو نتیجه این بوده است که هرگز در هیچ کشوری ، انسان واقعی ، شهروند واقعی و مومن واقعی نباشد . »

        اما به رغم چنین اعلامیه هایی از سوس سخنگویان جنبش روشنگری ، به دشوار می توان عصر روشنگری را عصری غیر مذهبی و دشمن دین به شمار آورد . زیرا چنین اعتقادی باعث از بین رفتن عالی ترین دستاوردهای این دوره می گردد .

 

گوتـه معتقـد است  :   جنگ میان اعتقاد و بی اعتقادی را عمیق ترین و در حقیقت یگانه موضوع تاریخ جهان و انسان می داند . او معتقد است در هر عصری که اعتقاد غلبه دارد ، درخشان و تعالی بخش روح می باشد .و در اعصاری که در آنها بی اعتقادی سلطه داشته است به زودی فراموش می شود زیرا هیچ کس خود را وقف شناخت عصری بی ثمر نخواهد کرد . بر عصر روشنگری ، احساس خلاق واقعی و ایمانی بی چون و چرا به بازسازی و بازآفرینی جهان حاکم است ، ودرست در همین زمان اصلاح جهان را نیز از دین انتظار دارند .همه مخالفت های ظاهری این عصر با دین نباید ما را از این واقعیت غافل کند که تمام مسائل عقلی با مسائل دینی درمی آمیزنـد و مسائل عقلی عمیق ترین الهام خود را از مسائل دینی می گیرند . هر قدر پاسخهای دین به مسائل اساسی شناخت و اخلاق را نارساتر بیابیم ، این مسائل حادتر و شورانگیزتر می شوند . بنابراین هدف اساسی فلسفه روشنگری فروپاشی دین نیست بلکه با همه نیرو می کوشد تا به معنای فراباشی ، آن را مستقر کند و عمق بخشد .

 

عقیـده جـزمی گنـاه نخستین و مساله عـدل خـدا

         در سده هیجدهم به جهت اینکه در زمینه فلسفه دین و الهیات در مورد یک مساله واحد از خداپرستی طبیعی تعداد زیادی نوشته های جدلی آنقدر زیاد بود که بررسی کامل بسیار دشوار می باشد . اما یک موضوع سیستماتیک را می توان یافت بحث ها در حول و حوش آن می گردد و آن را از سده های گذشته به ارث برده و حتی رنسانس هم مدعی نوزایی فرهنگ باستان و روح علمی نبود و آن :  « تبدیل دین یا تجدید دین بـود . »

          رنسانس در جستجوی دینی بود که این جهان و عقل انسان را تایید و ارزش و اعتبار هر دوی آنها را تصدیق کند و دلیل واقعی الوهیت را نه در تحقیر و ویرانی این جهان و عقل انسان، بلکه در ارج نهادن به این دو بیابد . از این رو خداپرستی عام همانند سده های 16 و 17 استقرار یافت . این الهیات بر این اندیشه متکی است که ذات خدا را تنها در کلیت تجلیات او می توان درک کرد . بنابراین هر یک از تجلیات خداوند در این جهان ارزش و معنایی مستقل و غیرانفکاک دارد .

         نهضت اصلاح دین ( رفرم مذهبی ) نشان داد که دشمن آشتی ناپذیر این دین انسان گرایانه است .  نهضت اصلاح دین و رنسانس بر سر این نکته در توافق می باشند که : « می باید به زندگی روی زمین ، ارزش و اعتبار و تقدس مذهبی نو بخشید . اصلاح دین این معنوی کردن را تنها به من یا نفس درک کننده متدین محدود نمی کند ، بلکه هستی جهان را نیز در بر می گیـرد و آن را در رابطه ای نو با شالوده یقین دینی قرار می دهد .

زملـر

        زملر یک از پیشروان الهیات روشنگری در آلمان ، هنگام بررسی پیوندهای تاریخی میان وقایع مندرج در کتاب مقدس ، روح انتقاد تاریخی را نشان می دهد و در مناقشه خود با ارتودوکس ها مستقیما به اراسموس که او را پدر الهیات پروتستان می نامد رجوع می نماید . مسائل مربوط به استقلال خرد و آزادی اراده اخلاقی دوباره مطرح می شوند . او این بار به پرسشها بدون در نظر گرفتن کتاب مقدس و کلیسا پاسخ می دهد و با این رهیافت ، برای نخستین بار قدرت دگمهای قرون وسطایی شکسته می شود .

      اکنون اندیشه « گناه نخستین » هدف مشترک همه مخالفتهاست و همه گرایشهای گوناگون فلسفه روشنگری نیروهای خود را علیه آن متحد می سازند . در این مبارزه هیـوم در طرف خداپرستی طبیعی انگلیسی است و روسـو در طرف ولتـر .

پـاسکـال

          پاسکال یکی از ژرف بین ترین متفکران فرانسوی بار دیگر مسئله گناه نخستین را در فلسفه فرانسوی سده هفدهم مطرح می کند .  پاسکـال  با دقت بی نظیر عقلی و با روشنترین بیان به طرح این مسئله می پردازد . به نظر می رسد محتوای مسئله از زمان آگوستین چندان تغییری نکرده باشد ، اما فرم و روش استدلال پاسکال ، او را از آگوستین متمایز می کند . پاسکال از نهاد ناتوانی مطلق خرد انسانی دفاع می کند و معتقد است که خرد با تمام تلاشهای خود از رسیدن به هر نوع یقینی ناتوان است و تنها از طریق تسلیم بلاشرط به ایمان است که می تواند به حقیقت دست یابد و آن را نه پند می دهد و نه درخواست می کند بلکه آن را اثبات می نماید . روش در عصر پاسکال ، زیر سیطره آموزه ایده آل منطقی دکارت ، یعنی مفاهیم روشن و متمایز است . نتیجه روش دکارتی با محتوای آگوستینی ، آمیخته ای پارادوکسی از اندیشه هاست . پاسکال استاد بی همتای ابزار تحلیل منطقی نو است و این ابزار را در آثار ریاضی خویش به کار برده است . در اینجا آنچه که مهم است مشاهده دقیق پدیدارها و قدرت تفکر فرضیه ساز است . ابزار دیگری در کار نیست و در اینجا باید فرضیه ای را بدست آورد که نسبت به پدیدارها انصاف روا دارد و آنها را به طور کلی توصیف نماید و اصل موضوع نجات پدیدارها در الهیات به همان اندازه ستاره شناسی معتبر است و درست در همین نقطه است که پاسکال مخالفان ، شکاکان و منکران را به مبارزه می طلبد . فلسفه روشنگری ، پاسکال را مخالفی با نیروهای عقلانی برابر با خود می بابد و در هر گامی که به پیش برمی دارد ، می باید پاسکال را به حساب بیاورد . پاسکال به این نتیجه رسیده بود که فلسفه ای که به خرد و منابع آن متکی و از حمایت وحی محروم باشد ، می باید ضرورتا در شکاکیت پایان یابد : « پیرونیسـم ، حقیقت است  »

 

ولتـر

      انتقاد از پاسکال در همه دوران نویسندگی ولتـر ادامه یافت . ولتر انتقاد از پاسکال را با نخستین اثر فلسفی خود ( نامه های در باره انگلستان ) آغاز کرد . ولتر حس مشترک را در مقابل ظرافتهای متافیزیکی پاسکال فرا می خواند و آن داور این ظرافتها می کند . آنچه را پاسکال ، تناقضات طبیعت انسان می خواند ، به نظر ولتر صرفا دلیلی بر غنا و گوناگونی و تغییرپذیری طبیعت انسان است . مسلمل طبیعت انسان چیزی ساده نیست ، زیرا طبیعت انسان همواره با امکاناتی تازه روبرو می شود . اما بنا به نظر ولتر ، در این تغییر پذیری تقریبا نامحدود طبیعت انسان ، نه ضعف بلکه قوت و نیروی آن نهفته است . هر قدر فعالیتهای انسان ضد و نقیض آیند و هر اندازه برای انسان دشوار باشد که به یکی از خواسته های خود پایبند بماند و از یک هدف به هدفی دیگر و از یک کار به کاری دیگر کشانده نشود ، اما شدت واقعی و عالیترین قدرتی که طبیعت انسان دارد ، در همین چند جنبه ای بودن آن ، به اثبات می رسد .

          فلسفه حس مشترک ولتر آخرین سخن او را در این باره نیست . او اگر چه کمتر زیر بار دلایل پاسکال می رود با این همه احساس می شود که آن دلایل همواره او را مشوش می کنند . در واقع به نقطه ای رسیده ایم که نفی محض استدلال پاسکال کافی نیست . اگر فلسفه روشنگری را از گناه نخستین را مردود بداند ، می باید علت و سرچشمه شر را به قلمروی دیگر منتقل کند و می باید از دیده خرد ، سرچشمه شر را ضروری بداند و آن را اثبات کند . بنابراین شک در باره دگم گناه نخستین بی رحمانه ما را به سوی معمای عدل الهی می راند و این راز برای ولتر نیز وجود داشت .

        ولتر به شیوه ای سازگار و بی تناقض همواره راه حل متافیزیکی لایب نیتس و شافتزبوری یعنی خوش بینی را رد می کرد و خوش بینی را نه آموزه فلسفی ، بلکه چیزی همتراز تخیلات اسطوره ای و افسانه پردازی می دانست . ولتر اعتقاد داشت آن کسانی که مدعی اند همه چیز در جهان نیکوست، فریبکارند . ما باید بپذیریم که شر وجود دارد و با نادیده گرفتن احمقانه آن ، بر وحشت های زندگی نیفزاییم . ولتر در اینجا رو در روی الهیات و متافیزیک می ایستد و به نفع شکاکیت نظری موضع می گیرد . بنابراین به طور غیر مستقیم به استدلال پاسکال ، که می کوشید آن را ابطال کند ، تسلیم می شود . در اندیشه سده هجدهم در مورد عدل خدا همه جا همین عدم قطعیتی را می یابیم که ولتر نشان می دهد .

 

موپرتـویی : 

          موپرتویی در اثر خویش « رساله ای در باره فلسفه اخلاق » با تعریف مشخصی از لذت و درد آغاز می کند و می کوشد تا تعریف خود را طوری فرمول بندی کند که بتوان لذت و درد را از حیث کمی و اندازه گیری و آنها را به صورت عدد با یکدیگر مقایسه کرد . شناخت ما از جهان فیزیکی وابسته به موفقیت ما در تبدیل اختلاف کیفی پدیدارها به اختلاف کمی است . در اینجا هم ، ناهمگونی که در تجربه مستقیم مشاهده می کنیم ، نباید مانع از این شود که محتوای تجربی را به منزله چیزی که از لحاظ مفهومی نامتجانس است در نظر گیریم .

           هرقدر هم لذتها و دردها ، گوناگون و غیرمشابه باشند ، میان همه آنها دو عامل مشترک است : 1 یکی شدت معین احساس و 2 دیگری مدت دوام آن . اگر بتوانیم این دو عامل را به مقدار تحویل و نسبتی برقرار کنیم که بنا بر آن وابستگی ارزش کمی کل احساس ، به این دو عامل ثابت شود ، برای مسئله راه حلی پیدا شده است . بنابراین حساب حس و احساس را می توان طوری فرمول بندی کرد که از حساب ، هندسه و فیزیک ، دقت کمتری نداشته باشد . موپرتویی می کوشد تا قانونی فرمول بندی کند که دقیقا همانند قوانین اساسی ایستاتیک و دینامیک باشد . برای اینکه محاسبه لذت و درد انجام گیرد ، نخست می باید مقدار این عواطف را به دست آورد .  این مقدار از یک سو به شدت عواطف و از دیگر سو به مدتی که آنها در ذهن حاضر و فعال اند وابسته است .

دو برابر ( واحد ) یک شدت در مدت یک واحد زمانی =  برابر است با یک واحد آن شدت در دئ برابر مدت یک واحد زمانی

بنابراین مقدار کمی لذایذ و دردهای زندگی را متوان حاصل ضرب شدت لذت یا درد در مدت تداوم آنها تعریف کرد . اپیکوریان برای تمتع و لذت بیشتر  و  رواقیون برای کاستن درد و رنج تلاش می کنند . اولی به ما می آموزد که هدف زندگی خوش بودن است و دومی هدف زندگی را اجتناب از اندوه می داند . نتیجه کل این محاسبه ، موپرتویی را به بدبینی کشاند . زیرا این محاسبه نشان می داد که در زندگی مجموع شرها همواره بیش از خوشی هاست .

 

کانت  : 

کانت در اثر «  پیش از نقـد خرد ناب  » کوشش در جهت معرفی کمیـات منفی در فلسفه به حساب موپرتویی ارجاع می کند و هم نتایج و روش او را مورد انتقاد قرار می دهد . کانت می گوید که انسان نمی تواند چنان مساله ای را حل کند . زیرا تنها احساسهای مشابه را می توان با هم سنجید ، در حالی که شرایط بسیار پیچیده زندگی ، عواطفی گوناگون برمی انگیـزد . از این رو این احساسها مشابه هم نیستند . اما کانت ایراد واقعا قطعی خود را زمانی مطرح ساخت که نظریه اخلاقی خویش را تدوین کرده بود . نظریه اخلاقی او می خواست که برای همیشه ، همه بررسیها ، درباره مسئله عدل خدا را که هنوز هم کاملا برفلسفه رایج سده هیجدهم سلطه داشت ، متزلزل کند . کانت با مردود شمردن لذت طلبی به منزله اساس اخلاق ، تمامی اهمیت اخلاقی و دینی « حساب لذت و درد موپرتویی » را از آن گرفت . از آن پس ارزش زندگی از چشم انداز کاملا نویی دیده شد . کانت بیان می دارد تعیین این که زندگی برای ما چه ارزشی دارد ، اگر زندگی صرفا با معیار آنچه لذت بخش است ، ارزیابی شود آسان است . این ارزش زیر صف خواهد بود زیرا چه کسی حاضر است که تحت همین شرایط ، زندگی را از نو آغاز کند .

شافتزبـوری

         شافتزبـوری فلسفه ای بنیاد گذاشت که در آن زیباشناسی ، نه تنها قلمروی سیستماتیک را عرضه می کند ، بلکه در کل شناخت عقلی موقعیتی مرکزی می یابـد . بنا به نظر شافتزبـوری ، مسئله ماهیت حقیقت از مسئله ماهیت زیبایی ، جدایی ناپذیر است . زیرا هر دو هم از نظر شالوده و هم از نظر اصل غایی ، در توافق هستند . همه زیبایی حقیقت است ، درست همانگونه که همه حقیق را می توان اساسا تنها از طریق معنای فرم ، یعنی معنای زیبایی درک کرد . هر چیز واقعی از فرم بهره مند است ، یعنی توده بی شکل و درهم و برهمی نیست بلکه تناسب درونی دارد و شواهدی در طبیعت آن موجود است که حاکی از وجود ساختی معین است و در تحول و حرکت آن ، شواهدی دال بر وجود نظم و قاعده ای موزون وجود دارد  :  همین پدیدار اساسی است که از طریق آن ، منشاء عقلانی و فوق حسی هرچیز واقعی آشکار می شود .

        حس قادر به درک این پدیدار نیست تا چه برسد بدان که آن را از لحاظ منشاء اولیه اش بفهمد . هر کجا فقط حس درگیر باشد ، هر کجا رابطه میان ما و جهان صرفا به غرایز و شهوات وابسته باشد ، هنوز به قلمرو فرم دست نیافته ایم . جانوری که اشیاء پیرامونش صرفا محرکهایی هستند که غرایز او را بر می انگیزند و موجب واکنشهای معینی در او می شوند ، از شناختن فرم آن اشیا ناتوان است .شناخت فرم نه از روی میل و خواهش به منزله واکنشی حسی بلکه از نیروی تامل و مکاشفه محض سرچشمه می گیرد که از هرگونه میل تمللک و هرگونه عمل مستقیمی برای به چنگ آوردن آن شیء آزاد است .

         شافتزبوری در همین قوه تامل محض ، در لذتی که هیچ نفعی آن را برنیانگیخته باشد ، نیروی اساسی لذت هنری و آفرینش هنری را می یابد . بر اساس این نیرو ، انسان ، من واقعی خود را تحقق می بخشد و از عالی ترین و در واقع تنها خشنودی خاطری که شایستگی به دست آوردن آن را دارد ، بهره مند می شود . اکنون معیارهای بررسی عدل الهی کاملا دگرگون می شونـد . زیرا اینک آشکار می شود که حساب خیرها و شرهای این جهان می باید ضرورتاً ، از درک معنای عمیق این مسئله ناتوان باشد .

روسـو

          هنگامی که رویه روسو را نسبت به مسئله عدل الهی بررسی می کنیم دوباره چشم اندازی متفاوت و شیوه اندیشه کاملا نوی می یابیم . روسو نخستین کسی است که در ورای گوناگونی هیئت هـای انسانی ، طبیعت عمیقاً نهفته انسان و قانون پنهان را کشف کرد که طبق آن رحمت الهی ، بر اثر مشاهدات روسو توجیه می شـود . در نوشته های روسو چنین بیان صریحی به چشم نمی خورد و در آنها شرح صرفا تحلیلی مسئله عدل الهی را بدان گونه که در آثار ( لیب نیتس، شافتزبوری و پوپ ) می یابیم، نمی توان دید . نوآوری و اهمیت واقعی روسو کاملا در قلمرو دیگری است . نه مسئله خـدا ، بلکه مسئله قانون و جامعه تمامی اندیشه او را به خود مشغول داشته اند . با این همه در این زمینه نیز رابطه ای تازه برقرار کرد و حلقه اتصال نوی آفرید . روسو نخستین کسی بود که این مسئله را از قلمرو وجود فرد انسان فراتر برد و آن را آشکارا به سوی جامعه باز گرداند . روسو معتقد بود که خصوصیت قطعی و معنای وجود انسان و سرچشمه شادی و عذاب او را در جامعه یافته است . او این نتیجه را از مطالعه نهادهای سیاسی و اجتماعی و انتقاد از آنها ، به دست آورد .

         

         روسو می گوید : دریافتم که همه چیز به علم سیاست وابسته است . هر ملتی دقیقاً آن چیزی است که نوع حکومتش آن را ساخته است . به نظر می آید که معضل « بهترین نوع ممکن حکومت » مرا به مسئله دیگری می کشاند : برای ایجاد ملتی با فضیلت ، روشن اندیش ، خردمند و خلاصه به معنای حقیقی کلمه ، تا آنجا که ممکن است ، کامل ، چه نوع حکومتی است . در اینجا هنجاری تازه برای وجود انسان ظاهر می شود . به جای میل صرف برای خشنودی ، اندیشه حق و عدالت اجتماعی معیار قرار می گیرد و با این معیار ، وجود انسان ارزیابی و آزموده می شود . روسو در عرضه فرم های مرسوم و سنتی زندگی و وجود انسان در جامعه ، به طور حیرت آوری خود را با پاسکال موافق می یابد . روسو نیز مانند پاسکال ، درخشش خیره کننده ای را که تمدن ، به زندگی انسان بخشیده و آن را مزین کرده است ، تنها پندار و زرق و برق می بیند و تاکید می کند که همه این غنا برای آن است که انسان را در مورد فقر درونی خود نابینا کند . انسان به جامعه پناه می آورد و در سرگرمیها و فعالیتهـای گوناگون آن شرکت می جوید ، زیرا نمی تواند اندیشه های خود و دیدن وجود خویش را تحمل کند . سرچشمه همه این فعالیتهای بی هدف و ناآرام ، ترس انسان از سکوت و آرامش است . زیرا اگر او مجبور شود که فقط برای یک لحظه از فعالیتهای خود دست بکشد و به وضع خود بیندیشد و آن آنچنان که هست بشناسد به حادترین سرخوردگی ها و عمیق ترین نا امیدی ها دچار می شود .

          روسو در مورد نیروهایی که در وضع کنونی جامعه افراد را گردهم می آورند همان عقیده را دارد که پاسکال داشت . او همواره تاکید می کند که در شرایط فعلی جامعه ، انگیزه اخلاقی بنیادین ، یا جامعه گروی ، یا همدردی طبیعی که انسانی را با انسانی دیگر متحد کند وجود ندارد و همه پیوندهای اجتماعی بر پایه پندار محض است . خودپرستی و نخوت ، انگیزه تسلط بر دیگران و تاثیر گذاردن بر آنان ، اینهاست پیوندهای واقعی ، که جامعه را بر پا داشته است .

          اندیشه هبـوط همه نیرو و اعتبار خود را برای روسو از دست داده است . بر سر این موضوع تقابل او با مسیحیت ارتدوکس به همان شدت و حدت تقابل ولتر و نویسندگاه دائره المعارف بود . در واقع ستیز سازش ناپذیر او با تعالیم کلیسا ، بر سر همین دگم بود که سرانجام به قطع رابطه او با آموزشهای کلیسا انجامید .

 

ارسـلان عمـرانی

دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی

 

فصـل چهـارم کتاب فلسفه روشنگـری کاسیـرر ترجمه دکتر موقـن

ایــده دیــن

خلاصه فصل :  ارسـلان عمـرانی  -  دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی - 

 

        اگر بخواهیم یک صفت و خصلت عام و عمومی برای عصر روشنگری که در قرن 18 اتفاق افتاده ، بدهیم باید بگوییم :

«  وجه اساسی این عصـر روش انتقـادی و شکاکانه ای است که در قبـال دیـن دارد .  »

        عصـر روشنگری که بیشتر در کشورهای آلمان ، انگلیس و فرانسه اتفاق افتاده بود فلسفه فرانسوی در قرن هیجدهم این نظر را با سماجت هرچه بیشتری تایید می کند و بر سر این داوری هم مخالفن و دشمنان و هم ستایندگان و پیروان این جنبش با هم توافق دارند .

ولتـر در نوشته ها و نامه های خود همیشه این شعار را سر می دهـد :  «  این موجـود ننگین یعنی دین را سرکوب کنیـد  » . درست است که ولتر اعلام می نماید که نبرد او با دیانت نیست بلکه با کلیسا است ، اما نسل بعدی که ولتر را رهبر معنوی خود می داند این تمایز و نظر ولتر را در نظر نمی گیـرد .

دایره المعـارف فرانسه عینا به دین اعلام جنگ می دهد و اعتبار و حقیقت دین را مردود می نامد و دین را متهم می نماید که :  دین همواره سد راه پیشرفت فکـری بوده است و از عهده بنیاد نهادن اخـلاق حقیقـی و نظام سیاسی و اجتماعی عادلانه ، برنیامده است .

هـولبـاخ در کتاب  « سیاست طبیعـی »  خود دائماً این نکتـه را تکرار می نمـاید  :  « دین مردم را چنان تعلیم می دهد که از جباران ناپیدا بترسند و در عین آنها را در برابر فرمانرواین زمینی بـرده و بزدل می سازد و هرگونه اقدام برای به دست گرفتن سرنوشت خو را سرکوب می کند .

مکتب دائیسم ( خداپرستی طبیعی ) نیز ترکیب و معجونی بی شکل و ناسازگار و سازشی ضعیف و ناتوان محکوم می شود .

 

دیـدرو

دیـدرو می گویـد  :  دیدرو از زبان طبیعت به انسان می گوید : «  ای برده خرافات ، بیهوده خوشبختی خود را در فراسوی مرزهای این جهان که من تو را در آن قرار داده ام جستجو مکن و خودت را از یوغ دین رهایی ببخش و به طبیعت که از گریخته ای بازگرد و خود را به طبیعت ، به انسانیت و خویشتن واگذار کن . دیدرو در ادامه می گوید که ملتها در سده های مختلف به سه قانون 1 قانون طبیعت   2 قانون جامعه  3 قاون دین  مطیع بوده ان ولی آنها مجبور بوده اند که هر سه قانون را پیاپی بشکنند .زیرا این سه قانون هرگز با هم سازگار نبوده اندو نتیجه این بوده است که هرگز در هیچ کشوری ، انسان واقعی ، شهروند واقعی و مومن واقعی نباشد . »

        اما به رغم چنین اعلامیه هایی از سوس سخنگویان جنبش روشنگری ، به دشوار می توان عصر روشنگری را عصری غیر مذهبی و دشمن دین به شمار آورد . زیرا چنین اعتقادی باعث از بین رفتن عالی ترین دستاوردهای این دوره می گردد .

 

گوتـه معتقـد است  :   جنگ میان اعتقاد و بی اعتقادی را عمیق ترین و در حقیقت یگانه موضوع تاریخ جهان و انسان می داند . او معتقد است در هر عصری که اعتقاد غلبه دارد ، درخشان و تعالی بخش روح می باشد .و در اعصاری که در آنها بی اعتقادی سلطه داشته است به زودی فراموش می شود زیرا هیچ کس خود را وقف شناخت عصری بی ثمر نخواهد کرد . بر عصر روشنگری ، احساس خلاق واقعی و ایمانی بی چون و چرا به بازسازی و بازآفرینی جهان حاکم است ، ودرست در همین زمان اصلاح جهان را نیز از دین انتظار دارند .همه مخالفت های ظاهری این عصر با دین نباید ما را از این واقعیت غافل کند که تمام مسائل عقلی با مسائل دینی درمی آمیزنـد و مسائل عقلی عمیق ترین الهام خود را از مسائل دینی می گیرند . هر قدر پاسخهای دین به مسائل اساسی شناخت و اخلاق را نارساتر بیابیم ، این مسائل حادتر و شورانگیزتر می شوند . بنابراین هدف اساسی فلسفه روشنگری فروپاشی دین نیست بلکه با همه نیرو می کوشد تا به معنای فراباشی ، آن را مستقر کند و عمق بخشد .

 

عقیـده جـزمی گنـاه نخستین و مساله عـدل خـدا

         در سده هیجدهم به جهت اینکه در زمینه فلسفه دین و الهیات در مورد یک مساله واحد از خداپرستی طبیعی تعداد زیادی نوشته های جدلی آنقدر زیاد بود که بررسی کامل بسیار دشوار می باشد . اما یک موضوع سیستماتیک را می توان یافت بحث ها در حول و حوش آن می گردد و آن را از سده های گذشته به ارث برده و حتی رنسانس هم مدعی نوزایی فرهنگ باستان و روح علمی نبود و آن :  « تبدیل دین یا تجدید دین بـود . »

          رنسانس در جستجوی دینی بود که این جهان و عقل انسان را تایید و ارزش و اعتبار هر دوی آنها را تصدیق کند و دلیل واقعی الوهیت را نه در تحقیر و ویرانی این جهان و عقل انسان، بلکه در ارج نهادن به این دو بیابد . از این رو خداپرستی عام همانند سده های 16 و 17 استقرار یافت . این الهیات بر این اندیشه متکی است که ذات خدا را تنها در کلیت تجلیات او می توان درک کرد . بنابراین هر یک از تجلیات خداوند در این جهان ارزش و معنایی مستقل و غیرانفکاک دارد .

         نهضت اصلاح دین ( رفرم مذهبی ) نشان داد که دشمن آشتی ناپذیر این دین انسان گرایانه است .  نهضت اصلاح دین و رنسانس بر سر این نکته در توافق می باشند که : « می باید به زندگی روی زمین ، ارزش و اعتبار و تقدس مذهبی نو بخشید . اصلاح دین این معنوی کردن را تنها به من یا نفس درک کننده متدین محدود نمی کند ، بلکه هستی جهان را نیز در بر می گیـرد و آن را در رابطه ای نو با شالوده یقین دینی قرار می دهد .

زملـر

        زملر یک از پیشروان الهیات روشنگری در آلمان ، هنگام بررسی پیوندهای تاریخی میان وقایع مندرج در کتاب مقدس ، روح انتقاد تاریخی را نشان می دهد و در مناقشه خود با ارتودوکس ها مستقیما به اراسموس که او را پدر الهیات پروتستان می نامد رجوع می نماید . مسائل مربوط به استقلال خرد و آزادی اراده اخلاقی دوباره مطرح می شوند . او این بار به پرسشها بدون در نظر گرفتن کتاب مقدس و کلیسا پاسخ می دهد و با این رهیافت ، برای نخستین بار قدرت دگمهای قرون وسطایی شکسته می شود .

      اکنون اندیشه « گناه نخستین » هدف مشترک همه مخالفتهاست و همه گرایشهای گوناگون فلسفه روشنگری نیروهای خود را علیه آن متحد می سازند . در این مبارزه هیـوم در طرف خداپرستی طبیعی انگلیسی است و روسـو در طرف ولتـر .

پـاسکـال

          پاسکال یکی از ژرف بین ترین متفکران فرانسوی بار دیگر مسئله گناه نخستین را در فلسفه فرانسوی سده هفدهم مطرح می کند .  پاسکـال  با دقت بی نظیر عقلی و با روشنترین بیان به طرح این مسئله می پردازد . به نظر می رسد محتوای مسئله از زمان آگوستین چندان تغییری نکرده باشد ، اما فرم و روش استدلال پاسکال ، او را از آگوستین متمایز می کند . پاسکال از نهاد ناتوانی مطلق خرد انسانی دفاع می کند و معتقد است که خرد با تمام تلاشهای خود از رسیدن به هر نوع یقینی ناتوان است و تنها از طریق تسلیم بلاشرط به ایمان است که می تواند به حقیقت دست یابد و آن را نه پند می دهد و نه درخواست می کند بلکه آن را اثبات می نماید . روش در عصر پاسکال ، زیر سیطره آموزه ایده آل منطقی دکارت ، یعنی مفاهیم روشن و متمایز است . نتیجه روش دکارتی با محتوای آگوستینی ، آمیخته ای پارادوکسی از اندیشه هاست . پاسکال استاد بی همتای ابزار تحلیل منطقی نو است و این ابزار را در آثار ریاضی خویش به کار برده است . در اینجا آنچه که مهم است مشاهده دقیق پدیدارها و قدرت تفکر فرضیه ساز است . ابزار دیگری در کار نیست و در اینجا باید فرضیه ای را بدست آورد که نسبت به پدیدارها انصاف روا دارد و آنها را به طور کلی توصیف نماید و اصل موضوع نجات پدیدارها در الهیات به همان اندازه ستاره شناسی معتبر است و درست در همین نقطه است که پاسکال مخالفان ، شکاکان و منکران را به مبارزه می طلبد . فلسفه روشنگری ، پاسکال را مخالفی با نیروهای عقلانی برابر با خود می بابد و در هر گامی که به پیش برمی دارد ، می باید پاسکال را به حساب بیاورد . پاسکال به این نتیجه رسیده بود که فلسفه ای که به خرد و منابع آن متکی و از حمایت وحی محروم باشد ، می باید ضرورتا در شکاکیت پایان یابد : « پیرونیسـم ، حقیقت است  »

 

ولتـر

      انتقاد از پاسکال در همه دوران نویسندگی ولتـر ادامه یافت . ولتر انتقاد از پاسکال را با نخستین اثر فلسفی خود ( نامه های در باره انگلستان ) آغاز کرد . ولتر حس مشترک را در مقابل ظرافتهای متافیزیکی پاسکال فرا می خواند و آن داور این ظرافتها می کند . آنچه را پاسکال ، تناقضات طبیعت انسان می خواند ، به نظر ولتر صرفا دلیلی بر غنا و گوناگونی و تغییرپذیری طبیعت انسان است . مسلمل طبیعت انسان چیزی ساده نیست ، زیرا طبیعت انسان همواره با امکاناتی تازه روبرو می شود . اما بنا به نظر ولتر ، در این تغییر پذیری تقریبا نامحدود طبیعت انسان ، نه ضعف بلکه قوت و نیروی آن نهفته است . هر قدر فعالیتهای انسان ضد و نقیض آیند و هر اندازه برای انسان دشوار باشد که به یکی از خواسته های خود پایبند بماند و از یک هدف به هدفی دیگر و از یک کار به کاری دیگر کشانده نشود ، اما شدت واقعی و عالیترین قدرتی که طبیعت انسان دارد ، در همین چند جنبه ای بودن آن ، به اثبات می رسد .

          فلسفه حس مشترک ولتر آخرین سخن او را در این باره نیست . او اگر چه کمتر زیر بار دلایل پاسکال می رود با این همه احساس می شود که آن دلایل همواره او را مشوش می کنند . در واقع به نقطه ای رسیده ایم که نفی محض استدلال پاسکال کافی نیست . اگر فلسفه روشنگری را از گناه نخستین را مردود بداند ، می باید علت و سرچشمه شر را به قلمروی دیگر منتقل کند و می باید از دیده خرد ، سرچشمه شر را ضروری بداند و آن را اثبات کند . بنابراین شک در باره دگم گناه نخستین بی رحمانه ما را به سوی معمای عدل الهی می راند و این راز برای ولتر نیز وجود داشت .

        ولتر به شیوه ای سازگار و بی تناقض همواره راه حل متافیزیکی لایب نیتس و شافتزبوری یعنی خوش بینی را رد می کرد و خوش بینی را نه آموزه فلسفی ، بلکه چیزی همتراز تخیلات اسطوره ای و افسانه پردازی می دانست . ولتر اعتقاد داشت آن کسانی که مدعی اند همه چیز در جهان نیکوست، فریبکارند . ما باید بپذیریم که شر وجود دارد و با نادیده گرفتن احمقانه آن ، بر وحشت های زندگی نیفزاییم . ولتر در اینجا رو در روی الهیات و متافیزیک می ایستد و به نفع شکاکیت نظری موضع می گیرد . بنابراین به طور غیر مستقیم به استدلال پاسکال ، که می کوشید آن را ابطال کند ، تسلیم می شود . در اندیشه سده هجدهم در مورد عدل خدا همه جا همین عدم قطعیتی را می یابیم که ولتر نشان می دهد .

 

موپرتـویی : 

          موپرتویی در اثر خویش « رساله ای در باره فلسفه اخلاق » با تعریف مشخصی از لذت و درد آغاز می کند و می کوشد تا تعریف خود را طوری فرمول بندی کند که بتوان لذت و درد را از حیث کمی و اندازه گیری و آنها را به صورت عدد با یکدیگر مقایسه کرد . شناخت ما از جهان فیزیکی وابسته به موفقیت ما در تبدیل اختلاف کیفی پدیدارها به اختلاف کمی است . در اینجا هم ، ناهمگونی که در تجربه مستقیم مشاهده می کنیم ، نباید مانع از این شود که محتوای تجربی را به منزله چیزی که از لحاظ مفهومی نامتجانس است در نظر گیریم .

           هرقدر هم لذتها و دردها ، گوناگون و غیرمشابه باشند ، میان همه آنها دو عامل مشترک است : 1 یکی شدت معین احساس و 2 دیگری مدت دوام آن . اگر بتوانیم این دو عامل را به مقدار تحویل و نسبتی برقرار کنیم که بنا بر آن وابستگی ارزش کمی کل احساس ، به این دو عامل ثابت شود ، برای مسئله راه حلی پیدا شده است . بنابراین حساب حس و احساس را می توان طوری فرمول بندی کرد که از حساب ، هندسه و فیزیک ، دقت کمتری نداشته باشد . موپرتویی می کوشد تا قانونی فرمول بندی کند که دقیقا همانند قوانین اساسی ایستاتیک و دینامیک باشد . برای اینکه محاسبه لذت و درد انجام گیرد ، نخست می باید مقدار این عواطف را به دست آورد .  این مقدار از یک سو به شدت عواطف و از دیگر سو به مدتی که آنها در ذهن حاضر و فعال اند وابسته است .

دو برابر ( واحد ) یک شدت در مدت یک واحد زمانی =  برابر است با یک واحد آن شدت در دئ برابر مدت یک واحد زمانی

بنابراین مقدار کمی لذایذ و دردهای زندگی را متوان حاصل ضرب شدت لذت یا درد در مدت تداوم آنها تعریف کرد . اپیکوریان برای تمتع و لذت بیشتر  و  رواقیون برای کاستن درد و رنج تلاش می کنند . اولی به ما می آموزد که هدف زندگی خوش بودن است و دومی هدف زندگی را اجتناب از اندوه می داند . نتیجه کل این محاسبه ، موپرتویی را به بدبینی کشاند . زیرا این محاسبه نشان می داد که در زندگی مجموع شرها همواره بیش از خوشی هاست .

 

کانت  : 

کانت در اثر «  پیش از نقـد خرد ناب  » کوشش در جهت معرفی کمیـات منفی در فلسفه به حساب موپرتویی ارجاع می کند و هم نتایج و روش او را مورد انتقاد قرار می دهد . کانت می گوید که انسان نمی تواند چنان مساله ای را حل کند . زیرا تنها احساسهای مشابه را می توان با هم سنجید ، در حالی که شرایط بسیار پیچیده زندگی ، عواطفی گوناگون برمی انگیـزد . از این رو این احساسها مشابه هم نیستند . اما کانت ایراد واقعا قطعی خود را زمانی مطرح ساخت که نظریه اخلاقی خویش را تدوین کرده بود . نظریه اخلاقی او می خواست که برای همیشه ، همه بررسیها ، درباره مسئله عدل خدا را که هنوز هم کاملا برفلسفه رایج سده هیجدهم سلطه داشت ، متزلزل کند . کانت با مردود شمردن لذت طلبی به منزله اساس اخلاق ، تمامی اهمیت اخلاقی و دینی « حساب لذت و درد موپرتویی » را از آن گرفت . از آن پس ارزش زندگی از چشم انداز کاملا نویی دیده شد . کانت بیان می دارد تعیین این که زندگی برای ما چه ارزشی دارد ، اگر زندگی صرفا با معیار آنچه لذت بخش است ، ارزیابی شود آسان است . این ارزش زیر صف خواهد بود زیرا چه کسی حاضر است که تحت همین شرایط ، زندگی را از نو آغاز کند .

شافتزبـوری

         شافتزبـوری فلسفه ای بنیاد گذاشت که در آن زیباشناسی ، نه تنها قلمروی سیستماتیک را عرضه می کند ، بلکه در کل شناخت عقلی موقعیتی مرکزی می یابـد . بنا به نظر شافتزبـوری ، مسئله ماهیت حقیقت از مسئله ماهیت زیبایی ، جدایی ناپذیر است . زیرا هر دو هم از نظر شالوده و هم از نظر اصل غایی ، در توافق هستند . همه زیبایی حقیقت است ، درست همانگونه که همه حقیق را می توان اساسا تنها از طریق معنای فرم ، یعنی معنای زیبایی درک کرد . هر چیز واقعی از فرم بهره مند است ، یعنی توده بی شکل و درهم و برهمی نیست بلکه تناسب درونی دارد و شواهدی در طبیعت آن موجود است که حاکی از وجود ساختی معین است و در تحول و حرکت آن ، شواهدی دال بر وجود نظم و قاعده ای موزون وجود دارد  :  همین پدیدار اساسی است که از طریق آن ، منشاء عقلانی و فوق حسی هرچیز واقعی آشکار می شود .

        حس قادر به درک این پدیدار نیست تا چه برسد بدان که آن را از لحاظ منشاء اولیه اش بفهمد . هر کجا فقط حس درگیر باشد ، هر کجا رابطه میان ما و جهان صرفا به غرایز و شهوات وابسته باشد ، هنوز به قلمرو فرم دست نیافته ایم . جانوری که اشیاء پیرامونش صرفا محرکهایی هستند که غرایز او را بر می انگیزند و موجب واکنشهای معینی در او می شوند ، از شناختن فرم آن اشیا ناتوان است .شناخت فرم نه از روی میل و خواهش به منزله واکنشی حسی بلکه از نیروی تامل و مکاشفه محض سرچشمه می گیرد که از هرگونه میل تمللک و هرگونه عمل مستقیمی برای به چنگ آوردن آن شیء آزاد است .

         شافتزبوری در همین قوه تامل محض ، در لذتی که هیچ نفعی آن را برنیانگیخته باشد ، نیروی اساسی لذت هنری و آفرینش هنری را می یابد . بر اساس این نیرو ، انسان ، من واقعی خود را تحقق می بخشد و از عالی ترین و در واقع تنها خشنودی خاطری که شایستگی به دست آوردن آن را دارد ، بهره مند می شود . اکنون معیارهای بررسی عدل الهی کاملا دگرگون می شونـد . زیرا اینک آشکار می شود که حساب خیرها و شرهای این جهان می باید ضرورتاً ، از درک معنای عمیق این مسئله ناتوان باشد .

روسـو

          هنگامی که رویه روسو را نسبت به مسئله عدل الهی بررسی می کنیم دوباره چشم اندازی متفاوت و شیوه اندیشه کاملا نوی می یابیم . روسو نخستین کسی است که در ورای گوناگونی هیئت هـای انسانی ، طبیعت عمیقاً نهفته انسان و قانون پنهان را کشف کرد که طبق آن رحمت الهی ، بر اثر مشاهدات روسو توجیه می شـود . در نوشته های روسو چنین بیان صریحی به چشم نمی خورد و در آنها شرح صرفا تحلیلی مسئله عدل الهی را بدان گونه که در آثار ( لیب نیتس، شافتزبوری و پوپ ) می یابیم، نمی توان دید . نوآوری و اهمیت واقعی روسو کاملا در قلمرو دیگری است . نه مسئله خـدا ، بلکه مسئله قانون و جامعه تمامی اندیشه او را به خود مشغول داشته اند . با این همه در این زمینه نیز رابطه ای تازه برقرار کرد و حلقه اتصال نوی آفرید . روسو نخستین کسی بود که این مسئله را از قلمرو وجود فرد انسان فراتر برد و آن را آشکارا به سوی جامعه باز گرداند . روسو معتقد بود که خصوصیت قطعی و معنای وجود انسان و سرچشمه شادی و عذاب او را در جامعه یافته است . او این نتیجه را از مطالعه نهادهای سیاسی و اجتماعی و انتقاد از آنها ، به دست آورد .

         

         روسو می گوید : دریافتم که همه چیز به علم سیاست وابسته است . هر ملتی دقیقاً آن چیزی است که نوع حکومتش آن را ساخته است . به نظر می آید که معضل « بهترین نوع ممکن حکومت » مرا به مسئله دیگری می کشاند : برای ایجاد ملتی با فضیلت ، روشن اندیش ، خردمند و خلاصه به معنای حقیقی کلمه ، تا آنجا که ممکن است ، کامل ، چه نوع حکومتی است . در اینجا هنجاری تازه برای وجود انسان ظاهر می شود . به جای میل صرف برای خشنودی ، اندیشه حق و عدالت اجتماعی معیار قرار می گیرد و با این معیار ، وجود انسان ارزیابی و آزموده می شود . روسو در عرضه فرم های مرسوم و سنتی زندگی و وجود انسان در جامعه ، به طور حیرت آوری خود را با پاسکال موافق می یابد . روسو نیز مانند پاسکال ، درخشش خیره کننده ای را که تمدن ، به زندگی انسان بخشیده و آن را مزین کرده است ، تنها پندار و زرق و برق می بیند و تاکید می کند که همه این غنا برای آن است که انسان را در مورد فقر درونی خود نابینا کند . انسان به جامعه پناه می آورد و در سرگرمیها و فعالیتهـای گوناگون آن شرکت می جوید ، زیرا نمی تواند اندیشه های خود و دیدن وجود خویش را تحمل کند . سرچشمه همه این فعالیتهای بی هدف و ناآرام ، ترس انسان از سکوت و آرامش است . زیرا اگر او مجبور شود که فقط برای یک لحظه از فعالیتهای خود دست بکشد و به وضع خود بیندیشد و آن آنچنان که هست بشناسد به حادترین سرخوردگی ها و عمیق ترین نا امیدی ها دچار می شود .

          روسو در مورد نیروهایی که در وضع کنونی جامعه افراد را گردهم می آورند همان عقیده را دارد که پاسکال داشت . او همواره تاکید می کند که در شرایط فعلی جامعه ، انگیزه اخلاقی بنیادین ، یا جامعه گروی ، یا همدردی طبیعی که انسانی را با انسانی دیگر متحد کند وجود ندارد و همه پیوندهای اجتماعی بر پایه پندار محض است . خودپرستی و نخوت ، انگیزه تسلط بر دیگران و تاثیر گذاردن بر آنان ، اینهاست پیوندهای واقعی ، که جامعه را بر پا داشته است .

          اندیشه هبـوط همه نیرو و اعتبار خود را برای روسو از دست داده است . بر سر این موضوع تقابل او با مسیحیت ارتدوکس به همان شدت و حدت تقابل ولتر و نویسندگاه دائره المعارف بود . در واقع ستیز سازش ناپذیر او با تعالیم کلیسا ، بر سر همین دگم بود که سرانجام به قطع رابطه او با آموزشهای کلیسا انجامید .

 

ارسـلان عمـرانی

دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی

محمدزکریای رازی

محمدزکریای رازی نیز در فلسفه و عقل گرایی نقش مهمی داشته است .او در شعبان سال ۲۵۱ هجری (۸۶۵ میلادی)در ری متولد شد.نیمه دوم سده سوم (ه- ق) را جورج سارتون در تاریخ علم، هم بدین عنوان عصر محمدبن زکریای رازی (۲۵۱- ۳۱۳ ه ق) (۸۶۵-۹۲۵) نامیده است. رازی بزرگـترین طـبـیب بالیـنی اسلام و قـرون وسطی، فـیزیکدان، عـالم کـیمیا ( شیمی ) و فیلسوف صاحب استـقلال فکر است.سیان ودر واقع به خلافت اسلامی پایان داد.ظاهرا درری ریاضیات، فلسفه، نجوم و ادب را فرا گرفت. احتمالا در جوانی به تحصـیل کیـمیا مشغـول شد و بعـد به سبب بـیـماری چشم به تحصیل طب پرداخت و در این عـلم شهرت فراوان یافت و حوزه درسش بلند آوازه شد. در خدمت ابوصالح منصوربن اسحاق سامانی،حاکم ری، ریاست بـیمارستان جدیدالتاسیس آنجا را یافت. بعـدها در بغـداد رئیس بیمارستان بود. به سبب شهرت فراوانش فرمانروایان مختـلف او را به دربار خود دعوت می کردند. رازی صاحب اخلاق نیکو و رفـتار پسنـدیده بود و با بـیماران به مهربانی و عـطوفت رفـتار می کرد و در حق فـقرا و ضعـفا اعـانـت می کرد. عـده‌ای تالیـفات اورا تا ۱۹۸ و عـده دیگر کتاب‌های منسوب به او را تا ۲۳۷ بر شمرده اند. از آثارش در طـبـیعـات، ریاضیات، نجوم و شناخت نور چیـزی به یادگار نمانده است. رازی در طب به جنـبه های عـلمی اکتفا نمی کرد، بلکه به تمام معـنی طـبـیب و در علم و عمل طب استاد مسلم بود. یادداشتهای وی که در آنها با کمال دقت بهبودی بیماران خود را توصیف کرده است در دست است. معـروفتـرین اثرش در علم طب کتاب " الحاوی " است. آثار دیگرش در این رشته کتاب الطب الملوکی و کتاب منصوری است. بعـلاوه، رسالاتی در باب بعـضی امراض دارد که معـروفترین آنها کتاب الجدری و الحصبه است که مورد اعجاب و تحسین اروپاییها بوده است و از بهترین رساله های طبی قدیم به حساب می آید. رساله ای هم دربارهً سنگ مثانه و کلیه دارد که به زبان فرانسه در لندن منـتشر شده است. رازی در فلسفه و الهیات و ماوراء الطـبـیعـه و مجادلات مذهبی و فـلسفی نیز کتـبی نوشته است. رازی در اواخر عـمر در نـتـیجه مطالعـه زیاد دربارهً کیمیاگری به بـیماری چشم مبتلا و بالاخره کور شد و در سال ۳۱۳ هجری قمری درگذشت.»رازی از تفکرات فلسفی رایج عصر خود که فلسفه ارسطویی‌ - افلاطونی بود، پیروی نمی‌کرد و عقاید خاص خود را داشت که در نتیجه مورد بدگویی اهل فلسفه هم‌ عصر و پس از خود قرار گرفت. هم‌چنین عقایدی که درباره ادیان ابراز داشت سبب شد موجب تکفیر اهل مذهب واقع شود و از این‌ رو بیشتر آثار وی در این زمینه از بین رفته‌است. وی در فلسفه به سقراط و افلاطون متمایل بود و تأثیراتی از افکار هندی و مانوی در فلسفه وی به چشم می‌خورد. با این وجود هرگز تسلیم افکار مشاهیر نمی‌شد بلکه اطلاعاتی را که از پیشینیان بدست آورده بود مورد مشاهده و تجربه قرار می‌داد و سپس نظر و قضاوت خود را بیان می‌دارد و این را حق خود می‌داند که نظرات دیگران را تغییر دهد و یا تکمیل کند. از آراء رازی اطلاع دقیقی در دست نیست جز در مواردی که در نوشته‌های مخالفان آمده‌است

افول فلسفه به عنوان مهمترین صورت تفکر توسط فخر رازی و ابوالکریم شهرستانی (در مصارعه الفلاسفه)و ابوحامد غزالی صورت گرفت.. قرن پنجم هجری سیطره سلجوقیان بر شرق و غرب اسلامی همراه با سلطه دینی بغداد ِ عباسیان است . مذهب و مکتب اشاعره ( اشعریان ) به نشر و گسترش پرداخت - و طلوع « امام محمد غزالی » ضدیت با عقل نقاد - جهان شرقی را زیر و زبر کرد .غزالی ضربات ویرانگری بر پیکر فلسفه نواخت

و عقلانیت خواجه نصیر597-672 و مقابله با اشعری گری ناجی فلسفه بعداز غزالی است.او مشایی و شارح ابن سیناست و تحت تاثیر ابن مسکویه فارابی است. و .در علوم و ریاضیات و هیات ومنطق سرامد است.رصد خانه به نام وی ثبت است.حتی تجریدالعقاید را با روش عقلی و برهانی می نویسد.ا خلاق ناصری ادر حکمت عملی به ته سبک یونانی و تحت تاثیر اندیشه یونانی نوشته است.اوتوسط هلاکوخان مغول به حاکمیت ششصد ساله عبا«محمد بن زکریای رازی یکی از دانشمندان بزرگ ایرانی سده سوم هجری است.